گروه چت داستان

109 عضو

چ بی فرهنگ وبی ادب

1403/10/16 22:22

اما ا این ناراحتم ک با خوونوادشم
خونودش خوبن. اما داداشس وقتی خونه باشه من ارامش ندارم واقن

1403/10/16 22:23

فاطمه به بچهات شام جی دادی؟

1403/10/16 22:23

همینا رو نمیتونم بهش بگم

1403/10/16 22:23

چه ربطی ب اونا داره،شوهرش باید ارزش زنشو‌ حفظ کنه،کلا زن وشوهر ارزش همو جلوی بقیه حفظ میکنن که بقیه جرات نکنن چیزی بگن

1403/10/16 22:23

یا اینکه چرا من باید اینقد اعصایم خورد باشه ا دست اینا و کار کنم تهش هیچ نتیجع ایی ا خوبیام نمیبینم

1403/10/16 22:23

اینجوری کم‌کم ب بقیه هم رو میده که حرف بزنن

1403/10/16 22:23

منن ارزشش حفظ کردم ولی اون میگه مثلا ب شوخی و خندع

1403/10/16 22:24

همین

1403/10/16 22:24

حسود نیستم

1403/10/16 22:24

اما چرا رفیقام خونه دارن ماشیت

1403/10/16 22:24

تفریح

1403/10/16 22:24

همیشه میرن

1403/10/16 22:24

یا برن خونه باباهاشون بهشون گیر نمیدن

1403/10/16 22:25

مستقلن

1403/10/16 22:25

اما من اینجوریه واقن سختمه وقتی رفیقامو اینجوزی میبینم

1403/10/16 22:25

خب شوهرش بی احترامی میکنه اوناهم زود ازش سو استفاده میکنن
که اون موقع باید گف امان از دست خانواده شوهر که از هر چیزی سو استفاده میکنن و میخندن

1403/10/16 22:25

منم دوس دارم

1403/10/16 22:25

اره اون میخنذید و میگف

1403/10/16 22:25

شوخی خنده پیش هم ن کنار خانوادش

1403/10/16 22:25

ی وقتایی ب سرم میزنه دلم میخواد فرار کنم ا عالم و ادم

1403/10/16 22:29

والا امشب شام نپختم،خودمون پیتزا داشتیم دادم بهشون،غروبم حریره بادوم داده بودم

1403/10/16 22:31

پیتزا براشون مضر نیست؟

1403/10/16 22:32

تو که اره معلومه،اون داره تورو کوچیکو‌کوچیکتر‌میکنه،خب معلومه مرد باخانوادش زندگی‌کنه پررو‌هم میشه

1403/10/16 22:32

کلا خانواده شوهر خیلی تو بچه داری دخالت میکنن من چن روز پییشون رو‌نمیتونم‌تحمل کنم،خدا ب دلت صبربدع داری با اونا بچه بزرک‌میکنی

1403/10/16 22:35