خدا تنشون رو سلامت نگه داره
واقعا کمر خودشو وهمسرش شکست
سنی نداشتن

قربونت شکر ، دیشب درد بدی داشتم ولی خدا رو شکر امروز خوبم

ای جان😍 قربونت

هانا فکر کنم داستان داریم باهاش، لباس ها و تشک بچه رو به زور از دستش نجات دادم، پتو و بالشتش برداشته بود می چرخید باهاش😅، به داداشی میگه داداچی

حس می‌کنم تو شوک هست

اخ ننه😍😍

سعی‌کنید حساسیت نشون ندید بهش
یکی از‌بلاگرا بچه هاش پشت هم بودن،2تاپسر
وقتی اوردنش خونه تو کریر گزاشتش زمین
داداش بزرگه هی اومد‌نگاش کرد
دستشورفت پاهاشو دید
مامان باباش گفتن ببریمش داداش ویا بمونه پیشمون
هی نگاش کرد اخرم گفت بمونه

سعی کن ی راهی پیدا کنی ک از اولش خوشش بیاد
بچش دیگه درکی نداره واقعا توقع هم نداره ادم ازش

ای جان😍 هانا خیلی مهربونه فکر‌کنم‌بتونه باهاش کنار بیاد ، نه منم تلاشم اینه حساسیتش تحریک نشه

همینطوره، احتمالاً چالش داریم ولی خب باید کم کم اوضاع اوکی‌بشه

بچه ها دزدکی ساک بچه رو تو دو روز بستم، 😁 از ترس اینکه هانا شیشه بچه رو نبینه

اره
چون حساسیت نشون بدی اولش دیگه کارت تمومه😂

😂😂😂😂

ننه😍😍
مهیارم با نی میخوره
با لیوان‌هنوز بلد نیس
نفسش میگیره یهو🤕

اونم هانا اصلا دنبال نقطه ضعف منه، فقط با من‌لج میکنه، باباش خونسرده با اون لج نمی کنه

مهیاره پس🤕😂

قرطی خانم با لیوان بلده ولی دیگه فازش با نی هست😄

🙁 در یخچال و فریزر تا آخر باز می‌کنه می‌ایسته نگام می‌کنه ، محلش نمیدم‌اینقدر‌می ایسته تا صدامو در بیاره

😂😂😂

دقیقا
مهیار میره کشو اشپزخونه رو باز میکنه
درارو باز میکنه
بعد هی نگام‌میکنه ببینه من چیزی میگم بهش🤕

خداروشکر

مو فرفری من 😘😘😘😘😘😘

😅 پس این افکار عمومی هست بین اینا

😘❤