من کلا دیگه بچه نمیخواستم بخاطر شرایط هاکان ی شب خواب دیدم توی ی جای خیلیییی آرامشبخشمشبیه ب مسجد بود ی چندتا خانم حلقه زده بودن باهم حرف میزدن یکیشون برگشت سمت من حس کردم خانم فاطمه ی معصومه علیه السلام هست بسیار دلنشین و زیبا بودن گفتم خانم جان درمورد چی داشتین حرف میزدین گفتن درمورد دخترت فاطمه منم شروع ب بی تابی کردم ک وااای ن من نمیتونم دیگه بچه بیارم فقط بهم لبخند زد و سرش رو برگردوند بعد اون اصلا انگار ی اب ریختن رو آتیش دلم و بشدددت دلم فاطمه ام رو میخواد😍
1402/11/01 00:12