چمیدونم
میگن احتمالا توی بدن پدربزرگی پدر پدربزرگی کسی بوده ولی خاموش بوده تو بدن این بچه آشکارشده
خیلی زجر کشیدم براش
خودشم خیلی اذیت شد 7سال تمام زجر کشید
10ماهگی تب کرد 14روز توخونه تب داشت دوهفته تو بیمارستان بستریش کردم هرروز آزمایش ازش میگرفتن رد میشد
اخرسر مغز استخوان گرفتن
از دکترش پرسیدم دکتر که الهی خیرنبینه بچه ام چشه (دورازجونش، دورازجونش، دورازجونش و دورازجون بچه ها دیگه) گفت خانم احتمالا سرطان مغزو استخوانه و باید ببریدش پیوند مغز و استخوان وااااای نمیدونید چی کشیدم 23سالم بود اینقدر جیغ کشیدمو گریه کردم همه پرستاراریختن دورم گفتن این دکار زر میزنه بخدا
دیگه هرروز التماس خدا رو میکروم جوابش منفی بشه
همه خون گریه میکردن بجز مادرشوهر ودخترای سلیطه اش
هموگلوبین خونش امده بود پایین خیلی دکتر گفته بود رسید زیر پنج خون تزریق کنید بهش
بعد خون ک تزریق شد و حالا بماند ک گفتن اگه تادوساعت دیگه بهوش نیومد خطرناکه و من مردمو زنده شدم
بعد خون تبش قطع شد وجواب ازمایش هم خوب بود تولدحضرت محمدبود بهم عیدی داد پسرمو
تاچندماه نمیتونست راه بره ازبس بی قوه بود بعدشم
1402/11/03 00:52