مادران مرداد ۹۸

44 عضو

پاسخ به

یکی دیگه جفتش بخوابونم?

واقعا هم یکی بیار

1399/05/23 15:59

پاسخ به

یهو ماه دیگه چندتاتون با بز بز چک مثبت بیاید گروه??????

برامردم چرا اینجوری دعا میکنی??

1399/05/23 16:11

پاسخ به

ما برعکسیم??

خب مقاومت داره بچه نمیخواد همین یکییو خوبه اووردیم

1399/05/23 16:25

الانم تولد گرفتیم عکسای خودمونو گذاشتم اینستا.ولی بابامو نذاشتمهااا.زنااا فقط بعد شنیدم ک مادرشوهرم میگفته اینهمه خرج کرده باباش یعنی محسن یه عکسم ازش نداشتن???

1399/05/23 16:28

پاسخ به

زینب تا تو بری حموم ،من برم دیاکو رو بخوابونم ،نرگس بره با مادر شوهرش حرف بزنه ،حدیثم بقیه چتا و میخ...

اره والا.کلییی کار دارم من برم

1399/05/23 16:43

پاسخ به

پیش آب خیلی خطرناکه?????

نه بابا اونقدرام احتمالش زیاد نیست
من 5 سال طبیعی جلوگیری داشتم

1399/05/23 16:51

پاسخ به

انننننقدددد سر دنیا اومدن و ختنه سورونش وضعیت میذاشت خودشو جرررررر داد روزی صدتا وضعیت میذاشت از قبل...

توام یه استوری میذاشتی اگ کلمه ی عقده ای رو از لغت نامه حذف کنن بعضیا کاملا بی هویت میشن.#مخاطب خاص?

1399/05/23 16:53

پاسخ به

خخخخ خوب گفتهههه

??والا

1399/05/23 16:55

پاسخ به

به شوهرم میگه چقد حال میده پشت سرم این حرفارو میزنه???

بعدم اینک اون با پسره خودش اینکارا رو کرد تو توقع داری ب درین محل بده؟بکشششش بیرون ازاین ادمای ب درد نخور ومفت

1399/05/23 17:04

شما نباید زندگی کردن بدون همدیگرو یاد بگیرید و براتون عادت شه
چون اونموقع جدا شدن خیلی راحته براتون و خیلی پیش پا افتاده س

1399/05/23 17:40

منم که خونه بابام بودم کلا با زندگی اونا وفق پیداکرده بودم کلا اخلاقم داشت شبیه اونا میشد حتی ساعت غذاخوردن و خوابیدنمم مثل اونا شده بود و اصلا خونمو دوست نداشتم فقط ولم میکردی میدوییدم سمت خونه اونا چون مامانم بچمو نگه میداشتو خودم استراحت میکردم
دغدغه شام و نهار تمیز کردن خونه هم نداشتم?

1399/05/23 17:47

منم که از خدام بود برم خونه مامانم اینا چون هم راحتتر بودم هم اینکه بهشون عادت کرده بودم تنها نمیتونستم توی خونه بمونم
دیگه الکی الکی سر یه بحث کوچیک قهرکردمو رفتم خونه بابام و تا دم طلاق داشتم پیش میرفتم که مادرشوهرم واسطه شد و انقد نصیحتم کرد تا پشیمون شدم?

1399/05/23 17:52

پاسخ به

بعد

عزیزممم مبارکش باشه ???
چهر اش باز شده مو هاشو کوتاه کردی
چا چشماس قرمز شده??عزیزمممم

1399/05/23 20:17

پاسخ به

قبل

ماشالله چقد مو داره
چه بامزه و فرفریه?

1399/05/23 21:14

پاسخ به

عرق سوز شده بود بچم?

خب خودت تو خونه کوتاه میکردی براش بازی بازی
اینجوری نمیترسید

1399/05/23 21:18

پاسخ به

کسی خبری ازش نداره؟؟؟

اره ازش خبر دارم دیروز گفت خوبه خداروشکر

1399/05/24 16:09

فاطمه بارانا خوب شد

1399/05/24 16:08

پاسخ به

ولی هی تنش و جواب دادن مسعله رو حل نمیکنه، مادرشوهرت چقد بی سواد و بی فرهنگه ببخشیدا رک میگم بخاطر غ...

ولی بچه ها سردش نکنید از زندگیش
هی هولش بدید بره جلو به نظرم

1399/05/24 17:13

پاسخ به

حرفات واقعا عین حقیته.اینا یکی ازیکی بدترن بخدا.پشت همن تو هرگوه کاری

منم خواهری ازدواج اولم پتج سال توعقد بودم هی میگفتم ادم میشه دلداری میدادم خودمو ولی خوب نشدهیچ بدترهم شد جداشدم خودمو راحت کردم

1399/05/24 19:51

جوهره وقتی خراب باشه نمیشه کاریش کرد

1399/05/24 19:58

خرمارو همیشه باید پوست کنده بدی.

1399/05/25 02:53

بعد7سالگی حضانت گرفتن سخته اگه پدر نخواد بچه رو بده به مادر

1399/05/25 22:03

نرگس زود تصمیم نگیر بخاطر دخترت فرصتی دیگه بده دوباره بساز شایداین بار درست شد تمام راه هارو برو بعدا عذاب وجدانی نگیری کاری نموندکه نکرده باشی

1399/05/26 02:31

پاسخ به

امروز ارشیداییه من چنقدم راه رفت???

عه مبارکه
ماشالله بهش?


نفس هم با دختر تو یه روز دنیا اومدن ولی خیلی تنبله
اصلا حس راه رفتن نداره?
احساس میکنم بچم خسته س

1399/05/26 13:20

پاسخ به

اما از طرفی با حرف حدیث هم دودل شدم

چون این تجربه رو دیدم توی اطرافیانم
خودمم سر ازدواج با سعید با اینکه خودم از ته دلم راضی بودم ولی الانم که الانه میگم تقصیر اطرافیانم بود که هی منو وادار کردن که : { دختر بالاخره تا یه سنی طراوت وتازگی و خوشگلی داره و تا یه سنی خواستگارا براش ردیف میشنو بالاخره که باید ازدواج کنی حالا چه یه سال دیرتر چه یه سال زودتر
اونوقت دیگه اگه سنت بره بالاتر خواستگارات موقعیت الانشونو ندارن و روز به روز از مزایاشون کمتر میشه و کی بهتر از سعید میخوای پیدا کنی دیگه و اگه بمونی بعدا شاید اینجور موقعیت برات پیدا نشه و غصه بخوری که چرا اونو رد کردمو فلان و بهمان و ...........}
خلاصه هزارجور حرف زدن
منم اونموقع ها خیلی حرف دیگران و نظراتشون روم تاثیر میذاشت و دیگه قبول کردم که شاید راست بگن بالاخره چهارتا پیرهن از من بیشتر پاره کردن
ولی اون روزایی که بحثای شدید داشتیمو من میرفتم خونه بابام با خودم میگفتم کسایی که اون حرفارو بهم میزدن الان کجان که بیان مشکل زندگی منو حل کنن؟؟؟؟
الان به این نتیجه رسیدم که واقعا هیچکس صلاح زندگی آدمو نمیدونه جز خود آدم
چون شرایط هر زندگی زمین تا آسمون فرق داره
اخلاقا و طرز تفکرات توی هر زندگی با زندگی های دیگه زمین تا آسمون فرق داره
من هیچوقت نمیتونم جای نرگس باشمو براش تصمیم بگیرمو بفهمم چه درسته چی غلطه

1399/05/26 13:32