پاسخ به اما از طرفی با حرف حدیث هم دودل شدم
چون این تجربه رو دیدم توی اطرافیانم
خودمم سر ازدواج با سعید با اینکه خودم از ته دلم راضی بودم ولی الانم که الانه میگم تقصیر اطرافیانم بود که هی منو وادار کردن که : { دختر بالاخره تا یه سنی طراوت وتازگی و خوشگلی داره و تا یه سنی خواستگارا براش ردیف میشنو بالاخره که باید ازدواج کنی حالا چه یه سال دیرتر چه یه سال زودتر
اونوقت دیگه اگه سنت بره بالاتر خواستگارات موقعیت الانشونو ندارن و روز به روز از مزایاشون کمتر میشه و کی بهتر از سعید میخوای پیدا کنی دیگه و اگه بمونی بعدا شاید اینجور موقعیت برات پیدا نشه و غصه بخوری که چرا اونو رد کردمو فلان و بهمان و ...........}
خلاصه هزارجور حرف زدن
منم اونموقع ها خیلی حرف دیگران و نظراتشون روم تاثیر میذاشت و دیگه قبول کردم که شاید راست بگن بالاخره چهارتا پیرهن از من بیشتر پاره کردن
ولی اون روزایی که بحثای شدید داشتیمو من میرفتم خونه بابام با خودم میگفتم کسایی که اون حرفارو بهم میزدن الان کجان که بیان مشکل زندگی منو حل کنن؟؟؟؟
الان به این نتیجه رسیدم که واقعا هیچکس صلاح زندگی آدمو نمیدونه جز خود آدم
چون شرایط هر زندگی زمین تا آسمون فرق داره
اخلاقا و طرز تفکرات توی هر زندگی با زندگی های دیگه زمین تا آسمون فرق داره
من هیچوقت نمیتونم جای نرگس باشمو براش تصمیم بگیرمو بفهمم چه درسته چی غلطه
1399/05/26 13:32