مادران مرداد ۹۸

44 عضو

پاسخ به

لعنت بهش من برا بخیه اولم اینجور بود دیگه اینقدر سر اولی اذیت شدم برا دومی سر کرد زمانی که دکتر داشت...

وووای کوووثر چه زجری کششدیییییدین شماها

1400/08/14 20:26

سلام مامانا امشب رفتیم پارک جاتون خالی وسایل برقی داشت بعد با زهرا سوار ماشین برقی شدیم خیلی خوب بود
زهرا هم بعدش وسایلا برقی که مناسب سنش بود همه رو رفت
حتما رفتین امتحان کنین شاید سوار بشن خیلی دوس داشت ?

1400/08/14 20:56

پاسخ به

یبوستم نداشتی؟؟ بخیه هاتو کشیدن اذیت نشدی؟

بخیه جذبی میزنن دیگه کشیدگی نداره

1400/08/14 21:45

پاسخ به

من بزرگترین وحشتش برام cp شدن بچه بود به حدی شنیدم بچه cp شده حین زایمان طبیعی که وحشت میکنم اسم زای...

خواهرم که تسلط کاملی به زبونشون نداره ولی یه چیزایی متوجه میشه
میگه برگشت گفت فقققط 4دقیقه وقت داریم ومیگه دکترا بدو بدو اماده میشدن برا اتاق سزارین فقط خدارحم کرد

1400/08/14 22:00

پاسخ به

دیگه اقدام کردی رفت پی کارش? پشیمونی فایده نداره?

غلط کردم??

1400/08/14 23:13

منم واقعا هدفم معاینه رفتن نبود وقتی به شوهرم گفتم
فقط میخواستم ببینم شخصیتش در چه حدیه و چه جوابی میده و چه افکاری داره
صد در صد اگر میگفت بریم همون موقع تصمیم دیگه ای میگرفتم

1400/08/14 23:29

بعد من ی خاله دارم خیلی پرسروصداس

1400/08/15 01:39

فاطمه گفت کاردرمانی گفته باید رو پله 4پایه و مدام ارتفاعو تغییر بدیم تا ترسشون بریزه

1400/08/15 01:59

اصن به این چیزا نیست

1400/08/15 02:16

پاسخ به

??اوه اوه من فقط راه رفتن اولم خیلی سخت بود خیلییییی

اون ک اصلانمیتونس بچرخه بنده خدا

1400/08/15 12:48

پاسخ به

جانم??

سحرم فاطی مامان علی سام عکساموبرداشتم گفتم شاید نشناسی

1400/08/15 15:58

ولی تازکیا والله چی بگم مطمعنی قرصی چیزی نمیخوره؟؟؟؟

1400/08/15 16:00

نمیخوام بدبینت کنم ولی چیزیکه ما6ساله داریم تجربه میکنیم بااینکه کاملا نرماله نه زودانزالی... این چیزانداره حالابشه نیم ساعت ولی به ساعت بکشه عجیبه برام
ازشوهرمم شنیدم که شیره میکشن این چیزا کمرسفت میشه خیلی طولانی میشه

1400/08/15 16:07

از اون ور رفلاکسم داشت من عمودی میزاشتم رو شونم تا صبح

1400/08/15 18:30

پاسخ به

فعلا که ماست و دوغ خوردم چیزیش نشده

عطیه جون بهتر شدی؟ فاطمه جون خوبه

1400/08/15 23:09

زهرا هر روز منو از خواب بیدار میکنه میگه مامان پاشو دیگه صبح شده وقت خواب نیس????
بریم تو حال
بچه هم بودیم مامان باباها بیدارمون میکردن الانم یه وجب بچه ???

1400/08/15 23:08

مریم فک کنم تواصلا معنیه واقهیشو نمیدونستی منم معنیه خیلی چیزارو واقعا نمیدونم اونروز جلو مامان ومامان بزرگم یچی گفتم بعد ماماتم گف اون چ حرفی بود جلومادربزرگت زدی زشتع منطورم اینه ادم بعصی وقتا واقعا معنیه چیزیو نمیدونه یا اصلا یچیزدیگه معنی میکنه

1400/08/16 01:27

خیلی سست میشه

1400/08/16 10:40

ایشالاسفارشای بعدی

1400/08/16 16:13

پاسخ به

مامانم خیلی مریضه?

اخی ای جانم

1400/08/16 18:08

چهل یاسین

1400/08/18 02:12

با شوهرم بچه ها بریم شمال

1400/08/18 02:15

پاسخ به

بیچاره بچه روخابوندین زمین خودتون روتخت????

جا نبود تو اتاق فقط اندازه دیاکو‌بود یکم پیشش دراز کشیدم براش قصه خوندم لالایی گفتم سرشو خاروندم بعد اومدم رو تخت خوابیدم تا دیدم خوابید
حالا گفتم کلا اتاقا رو جا به جا‌کنیم تختشو بزاریم یه گوشه اتاق تخت خودمونم یه گوشه اخه چندجا خوندم زود نباید بچا رو از خودتون جدا کنید تا 5 سال هم میتونن پیش پدر و مادر باشن ولی با فاصله
چون اگه عجله کنی و امادگی نداشته باشن برا این کار ترسو میشن و شب ادراری و...

1400/08/18 14:31

علی سام روتخت نمیخابه????

1400/08/18 14:42

پاسخ به

باباایناچرااینجورین هی میگم بزرگ میشه راحت میشم خبری نیس چندروزه گیرمیده بغلم‌کن میخوام اشپزی کنم ظر...

هی خواهر? من از روزی ک به دنیا اومده هی گفتن چهلش تموم شه هی 6 ماه بشه هی دوسالش بشه همچنان هیچ تغییری نمیبینم ک نشون دهنده این باشه ک من بتونم یه نفس راحتی بکشم ???

1400/08/19 16:41