اصلا هم جایی نمیزد که کبودیشو کسی بتونه ببینه

پاسخ به

الان مامان داداشموحوری تربیت میکنه مثل باباش نشه فقط???

انشاالله پسر خوب و صالحی میشه

پاسخ به

دم شوهرت گرم والله جاش بهشته

من ازش راضیم خدا هم ازش راضی باشه

خیلی سخته مشکل روحی خدا نصیبتون نکنه ادمو ازپامیندازه رسما

پاسخ به

خب شوهرت تحمل داشتا

نبابا چه تحملی???

پاسخ به

اره واقعا همیشه میگیم که ضامن زندگیمون امام رضا بوده??

چه ضامن خوبی?? ایشالاخشبخت باشین??

پاسخ به

چه همه معنی درش نهفته بود ☺

دقیقا?

تاحالا نذاشتم اولین باره خریدم

فاطمه بیرون‌کلاه نیذاری سرت؟؟؟

پاسخ به

میگم جراااات داری بزن ببین چی‌میبین

زورگو ندیدیه?اسنا پدر درفریزر در اوورده هردم بازمیکنه میکوبه انگاری بادیوار حرف میزنم
زدم رو دستش حرصش گرفت دسته فریزر گاز گرفت بعدم من خم شدم ازکابینت ظرف دربیارم منو میزنه?دیگه عصبی نشه احتراما هم حفظ بشه جوردیگه مدارامیکنیم ااااصلا زورتهدید این چیزا تو کتش نیس

پاسخ به

چاره چیه ؟!??

هاان ماموریته
طاقت بیار رفیییق(باریتم اهنگ بخون)?

پاسخ به

زورگو ندیدیه?اسنا پدر درفریزر در اوورده هردم بازمیکنه میکوبه انگاری بادیوار حرف میزنم زدم رو دستش ح...

فقط احترامتون حفظ بشه????

دلیل نمیشه عاخه چون با باباش کار میکنه انقدر باج بده بهش

پاسخ به

ماشالله بچه هاتون چه زود بزرگ شدن که دمر میشن? من فکر میکنم هنوز 40 روزشونه?

واسه ما زود گڌشته ???واسه اینا مث یه ساله???

بالاتنه هم فقط تاپ دو بندی از این نازک خنکا
تاپ بند پهن و آستین کوتاه که اصن نگم دیگه خود خفگیه برام

پاسخ به

آره بابا هی بپوشون و دنبال لباس پوشیده با‌ش? ولی از یه لحاظایی هم پسر بهتره چون لوازم آرایشی و لباس...

من تا 17سالگی حتی جرات نداشتم دست به وسایل مامانم بزنم
ینی نزدیکشونم نمیرفتم
یه لاک نزده بودم تا اون سن
اولین بار مامانم یه بار تابستون برام خرید کلی ذوق کردم هیییییچوقت تو بچگی دنبال کفش پاشنه بلند و لاک و رژ واینا نبودم اصن نمیدونم چرا?????

ولی من هیچی واسه گفتن ندارم عین بز نگاش میکنم? چون حتی یک روز خاطره و بازی با هیچ دوستی هم یادم نمیاد تا یادم بوده گریه و نحسی و بدقلقی هام بوده ???

پاسخ به

فاطمه اگه شرایطش داری ببرش درست کنن دندونای زهرا هم جلوش دیگه چیزی ازش نمونده داغونه

نه این پسردوستمه عزیزم

پاسخ به

خیلی وابستس فاطی

سحر تا هوا سرده بگیر از دختر من وابسته تر دیگه وجود نداشت هرده دقیقه یک بار میگفت میمی ???البته من بردمش خونه مامانم اینا اونجا کلا اونا مشغولش بودن از کله صبح تا شب همش بازی میکرد

پاسخ به

وابسته تر از ماهور فک نکنم کسی بود. خداروشکر خیلی خوب گرفتم. ی سوره نوشتم تو پارچه سبز گذاشتم کنارش ...

اره منم گربم میاد بهش فک میکنم هروق مثلامیخوره زمین یاچیزی فقط بامیمی اروم میسه

عاشقش بودم

پاسخ به

من یه سگ داشتم پشتک میزد برام تو سینی????

وای ما هم داشتیم ازش
یه قورباغه هم داشتیم میزاشتیم تو اب شنا میکرد خیلی باحال بود
بعد من تغاری فامیل و خانواده بودم چون بچه کوچیک نداشتن کسی هم سن من برا همین هرکی می اومد خونمون برام اسباب بازی می اورد یادمه همین قورباغه رو هم شوهر خالم از ترکیه اورد بود ?

پاسخ به

من اون روزا که شیر رو میخواستم بگیرم بهترین روزهام بود ???

خوب بود ولی دلم داش میترکید

پاسخ به

وای بچه ها یاد یه چیزی افتادم شما هم برا عروسکاتون لباس می دوختید????

انقد سر لباس دوختن و تشک و بالش دوختن چرخ خیاطی مامانمو خراب کردم که خدا می دونه???طفلی مامانم هربار می رفت سراغ چرخش اول یه سرویس کامل می کردش یه ساعت سرویس کردنه طول می کشید پنج دقیقه دوخت و دوزش ??
منم دیگه حسابی مستقل شدم و الان بیشتر دوخت و دوزامو خودم انجام میدم واسه بقیه ام میدوزم?

پاسخ به

من خودم عقد بودم روزی 5 بار داشتیم نزدیکی الان ن روزی یکبار بلاخره ادم از کاری ک لذت میبره انجامش می...

??
روزی 5 بار توی فیلمای پورنم قفله?