مادران مرداد ۹۸

44 عضو

نرگس جون خیلی خوشحال شدم که زایمان خوبی داشته
ان شالله که تنش سالم و قدمای کوچیکش سرشار از خیرو برکت باشه ?

1402/04/09 14:20

یه هفت هشتا بی بی چک بخرین بزارین تو خونه

1402/04/15 22:34

پاسخ به

من موندم چطور مخش میکشه به سومی فکر کنه

ها والله منممممممممم من هم ب دومی هم نمی‌کشه راستش

1402/04/16 00:38

پاسخ به

کجاش خنده داره

حضرت موسی کجا موسی بن جعفرکجا

1402/04/16 01:05

بچه ها می دونین که قبلا گفته بودم ما بندر عباس زندگی می کنیم پارسال خونمون رو عوض کردیم بعد 5 ماه سر اجاره با صاحب خونه کنار نیومدیم صاحب خونه افتاد سرلج گفت خونه رو تخلیه کنین 20 اسفند مجبور شدیم خونه رو تخلیه کنیم جایی نداشتیم وسایلارو بردیم خونه ی برادر شوهرم گذاشتیم خودمون رفتیم خونه ی مادرشوهرم دوماه خونه ی مادرشوهرم بودیم که خیلی خیلی بهم سخت گذشت مادرشوهرم چقد بهم بی احترامی کرد و حرف بهم زد بماند چون پول نداشتیم خونه گیر نمیومد قیمت خونه ها خیلی بالا بود من که دیگه خسته شده بودم بهشون گفتم من میرم کاشان خونه می گیرم کاشان خونه ارزون تره خرج و مخارج خوراک و پوشاک مناسب تره شوهرمم راضی بود با هم به تفاهم رسیده بودیم خلاصه اومدم کاشان دنبال خونه اجاره ای بعد داداشام و بابام گفتن خونه ی اجاره ای فایده نداره تو این خرجای گرون و اجاره های بالا اینجوری هیچوقت پیشرفت نمی کنین گفتن ما بهتون پول قرض میدیم شما خونه ی رهن با اجاره ی پایین بگیرین بعد کم کم بدهی مارو بدین خلاصه 45 میلیون بابام داد 10 تومن یه داداشم 15 تومن یه داداشم یه خونه 70 تومن با ماهی 500 اجاره گرفتیم شوهرمم تو این مدت راضی بود بعد روزی که به شوهرم گفتم وسایلا رو بفرسته گفت مامان و باباش تهدیدش کردن گفتن اگه تو خونه زندگی تو ببری کاشان ما عاقت می کنیم دیگه تو رو بچه ی خودمون نمی دونیم و مادرشوهرم گفت اگه شما برین کاشان منم میرم رقیه رو از کاشان میارم زندگی رقیه رو خراب می کنم (اگه یادتون باشه گفتم رقیه خواهر شوهرم زن داداشمم هست) با این تهدیدا و زنگ به زنگ کردنای خواهرشوهرامو و مادرشوهر و پدر شوهرم دیگه شوهرم جا زد انقدر چرت و پرت گفتن که منو از چشم شوهرم بندازن بهش گفتن برای چی می خوای بری زیر منت پدر زن و برادر زنت باشی اگه الان به حرف زنت گوش بدی دیگه نمی تونی جلوی زنتو بگیری و خلاصه به حرف خانواده اش گوش کرد بهم گفت شرمنده من نمی تونم حرف پدر مادرمو زمین بذارم بهشون احترام میذارم و بخاطر این که ناراحت نشن ازم کاشان نمیام تو بیا بندر منم خیلی خیلی ناراحت شدم از اینکه انقد پدر مادر خودخواه و بی منطقی داره و از اینکه شوهرم انقد راحت پشت منو خالی کرد منم لج کردم گفتم یا من یا خانواده ات من به هیچ عنوان بندر نمیام این وسط هم اتفاقای زیادی افتاد بین من و شوهرم چقد دعوا و ناراحتی پیش اومد خانواده اش باهام دعوا کردن خواهرشوهرم سرم داد و هوار کرد منو از خونه اش بیرون کرد که این داستانا گفتنش خیلی وقت و حوصله میخواد دیگه بعد یه مدت شوهرم پشیمون شد و بهم گفت تازه فهمیدم که اشتباه

1402/04/16 15:25

بچه هاتون خوبن

1402/04/17 21:58

پاسخ به

آره همه درگیر زندگی ان منم درگیر دخترام?

سلام نرگس جانم‌خوبی دخترات جطورن خوبن؟حسناخوبع؟اذیت نمبده؟؟

1402/04/23 20:43

پاسخ به

ربطی به پریود نداره

وا محدثه خوب بعده خوردن قرص اورژانسی مگه آدم پریودنمیشع؟؟؟

1402/04/24 18:33

روز تخمک گذاریت بوده دیشب فک کنم

1402/04/24 18:39

پاسخ به

بابا مگه ب شوهرت اعتماد نداری

واعطیه این حرفت خیلی خنده داربود????????????????

1402/04/24 19:28

علیسان جطورع خودت چطوری خانم کم پیدا ازوقتی شوهرت شغلشوعوض کرد توهم کم پیداشدی??????

1402/04/25 00:58

پاسخ به

میخوام امتحان آیین نامه بدم دارم درس میخونم???

آهان ایشالا قبول شی راحته

1402/04/25 01:00

ازاینا سفارش بده هروقت چیزی میخای

1402/05/01 12:06

الان بفرسته اندازه نشه تا *** میسوزم????

1402/05/01 13:10

نه اصلا اینجورنیست شما شاید ادیت نشدین وشرایطشودارین که بنظرتون خوب میاد

1402/05/02 14:29

انشالله نی نی های شماهم سالن بدنیا بیان با بچه اولتون هم حسابی مچ شن?

1402/05/02 15:09

پاسخ به

نوووچ قبول ندارم حالایه مسائلی هس نمیخام بازکنم عقیده ها متفاوته شرایط متفاوته انشالله هرکس نی نی می...

اون که آره...هر *** بنا به شرایط زندگیش تصمیم میگیره..‌بچه دارشدن یا نشدن ..خواستن یا نخواستن یه مسئله کاملا شخصیه..ولی اینکه مثلا من بگم آره پشیمونم دوتا پشت هم آوردم نه...اتفاقا خدا رو شکر میکنم دوتا بچه سالم داده و جنسیت هم دوتاشو بهم داده...بالاخره سختی شم پیش خدا گم نمیشه

1402/05/02 15:17

پاسخ به

وای اینجور نگید من عشق میکنم صبح از خواب پا میشم دلانا کنارم خوابه میخنده بهم ??

کلا بچه اوردن مخصوصا بچه دوم بستگی به شرایط هر ادمی داره من نظرم درمورد بچه دوم با توجه به شرایط خودم بود خیلیارو هم دیدم خیییلی راضی و اوکی بودن از سه تا چهارتا بچه

1402/05/02 16:10

پاسخ به

کلا بچه اوردن مخصوصا بچه دوم بستگی به شرایط هر ادمی داره من نظرم درمورد بچه دوم با توجه به شرایط خود...

خب دیگه شما درست نمیگید آدم متوجه بشه
بگید شرایط زندگیتون مناسب بچه دوم نیست
نه که بگید بچه بزرگ کردن خیلی سخت و زجرآوره و فلان و.......

چون این دوتا قضیه کاملا متفاوتن

1402/05/02 16:33

چشا درحال بسته شدنم ??من بی‌خواب باشم چشام کج و کوچولو میشه

1402/05/02 17:58

خوب عزیز داریم میگیم که شرایط ها وعقیده ها متفاوته ولی خوب بچه خیلی ادیت ومسعلولیت داره حالا اصلا یکی شرایط زندگیش عالی بود باید 100تابیاره؟؟؟؟

1402/05/02 23:56

پاسخ به

اره من دخترم همزمان الرژی رفلاکس کولیک داشت من تا دوسال تمام کامل رژیم بودم یعنی شده بودم چوب خشک هر...

من دخترم آلرژی نداشت ولی بازم تا 22 ماهگی شیر دادم یعنی اتقد توی شیردهی اذیت شدم که نگم انگار شیره جونمو میکشید بچه
هیچوقتم شیر نداشتم?طفلی بچم یکبارم یه دل سیر شیر نخورد?فقط سعی میکردم با غذا سیرش کنم
خودمم که میدونی چقد لاغرم الان 46 کیلو هستم همه هم میگن چقد لاغری و هزارتا حرف ....
ولی گوش نمیدم که?تازه جوابشونم میدم?میگم نون پیدا نمیکنم بخورم بخاطر اون لاغرم?اونام فکشون قفل میشه
یه عالمه هم ریزش مو دارم هیرویت خوردم جواب نداد زینک جواب نداد هیرتامین جواب نداد آمپول بپانتین جواب نداد دیگه بیخیال شدم دارم مسالمت آمیز باهاش کنار میام?
منم که مامانم دوتا خیابون باهام فاصله داره و مادرشوهرم بغل گوشمه تا الان یه آرایشگاه تنهایی نرفتم و خرید تنها نرفتم و اصلا یادم نمیاد کی پاپ اسمیر دادم?
حتی سرکوچه هم رفتم دخترم باهام بوده چون وابسته س جایی نمیمونه زیاد بدون من
حالا دیگه احتمالا میدونی چه زندگی سخت و کش و مکشی هم باشوهرم و خانوادش داشتم و چه روزای تلخی رو گذروندم و افسردگی حاد گرفتم و اگه بدونی چه داروهایی میخورم?هر داروخونه ای میرم بگیرمشون میگه برای کی میخوای؟؟؟فکر میکنن مثلا برای یه بیمار روانی که توخونه داریم دارم میخرم?میگم برای خودمه همشون فکشون میخوره زمین?
حالا این بین میگرن هم داشتم از 10 سالگیم که کنترلش میکردم ولی بخاطر شرایط زندگیم عود کرد و ماهی دو سه بار باید نصف شب میرفتم بیمارستان با آمپول و سرم فقط آروم بشه و رفتم ام آر آی با دخترم رفتم نوار مغز به دخترم رفتمو...... اونم جدا دکتر بهم دارو داد چه داروهای اعصاب خفنی?
هی دختر دست نزار رو دلم????

چیزای بیخودو خیلی بزرگش نکنید برای خودتون اینایی که تو گفتی هیچی نیستن بخدا
اینایی که گفتم یک دهم سختیایی که میکشمه
ببین دیگه چجوری دارم تحمل میکنم?

1402/05/03 02:52

حالا بیخیال بچه ها یه چیز بگم بهتون

مادرشوهرم اثاث کشی کرد رفت??????????????????
در اوج ناباوری
یعنی خودم هنوز تو شوکم?

1402/05/03 02:54

برآمنم سخته میدونی نفسم تنگ میشه

1402/05/05 02:19

من فقط همین کلونازپام لعنتی میخورم یکیم سرترالین

1402/05/05 11:02