مادران سال۹۷-۹۸

255 عضو

سر گیر چی میده بهت ؟

1400/12/04 17:36

بچه ؟

1400/12/04 17:36

یا مثلا خونه مرتب نیس و غذا اینا؟

1400/12/04 17:36

سر گیر چی میده بهت ؟

1400/12/04 17:36

بچه ؟

1400/12/04 17:36

یا مثلا خونه مرتب نیس و غذا اینا؟

1400/12/04 17:36

پاسخ به

بچه ؟

اره بچه.بهونه می‌کنه دستش

1400/12/04 17:46

ممنون از همگی برا پاسخ هاتون ?

1400/12/04 17:46

پاسخ به

بچه ؟

اره بچه.بهونه می‌کنه دستش

1400/12/04 17:46

ممنون از همگی برا پاسخ هاتون ?

1400/12/04 17:46

دعوا از اول سال سر کارش سر پول سر اینک همش چسبید ب باباش اگر باهاش کار کرد قطره چکانی پول داد .از وقتی هم ک باهاش بودند میخاست ماشین سنگین برا خودش بخره سرجاش.درسته پدر و مادر هستن ولی همون اون‌ ها ریشع اختلاف های ما بودن.مادرش ک همیشه خدا اذیتم کرد زخم زبون زد منم کلا ی کم ترسو ام.و احساسی و زود باور.اصلا ولخرج مدیریت پول بلد نیست.والا خونه تی وی نداریم شکسته خیلی وقت.ی چندتا وسایل دیگ نیست.زبونم مو در آورد 2سال اونقدر گفتم بخریم.پول هم دستش افتاد هیچ نفهمید چ جور خرج کرد برا روزمرگی پول درسته رو تموم کرد.حرف هم زدم شد دعوا.3سال پیش 50تومن داد ب باباش با اینک خودمون لازم داشتیم هنوزم ک هنوزه پولش رو میخان بدن سرجاشه باهم ی جا خونه ساختیم.همیشع گفت بابام میگه میخام فلان کنم بسان کنم همیشه هم زدن زیر حرفاشون.37سالش.چون پدر و مادرش هستن باید همش سوار گردنش کنه زندگی خودش مهم نیست انگار.والا من ی سرویس طلا ندارم.چندسال میگ میخرم حالا.اون موقع داشت گفتم بخر برد ریخت نقد بیمه باباش.بعدا گفتن خب نمی‌دادی.چندسال قرص ترامادول مصرف میکرد اعتیاد داشت بهش تشنج میکرد موقع حاملگی کارم شده بود حواسم ب اون باشه همش استرس بکشم.والا تعادل خشم خودش رو هم نداشت.افسردگی آورد.بعد اون سر ی درگیری الکی ب ناحق اونم افتاد زندان بعد ب دنیا اومدن بچم.تا 6ماهگی تنهایی بزرگش کردم.مادرش هم خودش می‌دونه چ جور کینه خالی کرد رو من اون مدت.اصلا کمک نمی‌کرد ب خورد و خوراک و پول جیبی اهمیت نمیداد.حالا پدر و مادرش شدن نور چشمی.من شدم آدم بد .بد اونم افسردگی شدیدتر شد.سر پول هم همش با خانواده اش درگیر بود هیچ والا از لحاظ جنسی یا عاطفی توجه زیاد نداشت.همش سر اینا دعوام میشد ک خونه ی جا خراب میشه یا مشکلی هست همش میگ درست میکنم اما انجام نمیده حوصله هیچ کاری نداره.همش هم سرش تو گوشی .والا از اول بهار مرغ و خروس ریخت بالا پشت بام لااقل تمیز و مرتب نگ نمی‌داشت.همش مگس پله ها کثیف بو میداد راه پله ها.همه جا نامرتب و پخش و پلا.هی دون بگیر گوجه و خیار بگیر مریخت شکم اونا.انگار خیلی در آمد بالایی داره.هرچی هم گفتم بدتر لج کرد سر اونا زوم دست بلند کرد اولین بار .تو خرپشتی نگ میداشت ب خاطر سرما .حالا دست دخترم کهیر زد قرمز دون دون دکتر گفت ب خاطر آلودگی مرغ و خروسی یا چیزی.باز نگ داشت.گفت پرنده نگ‌ ندارید.بعد حالا رفت دقیقا طوطی خرید آورد خونه اونم قفسش تمیز نمیکنه بعد دوباره آلرژی آورد دخترم.والا فضا آلوده میشه میگمم میگ تو کاری نداشته باش.هی پول برد داد ب لاری عشق لاری شده.من خاستم ی کتری و

1400/12/04 18:13

قوری بگیرم اول خاست بخره بعد مغازه گفت ن بمونه بعدا .فرداش برد داد لاری خرید.ینی زبونم مو در میاره بخام برا خونه چیزی بخرم.یک سال میخاستم کابینت بزنم آشپزخانه ی قرعه کشی 3میلیون بود دست مامانش اونم خودش گفته بود باشه برا تو.بعد مامانش نذاشت بخرم .چشم نداره من چیزی بخرم برا خونه ام.دوست داره کلا با فلاکت زندگی کنم والا از خداش من جدا بشم.20ماه بود ترک کرده بود.دوباره از اردیبهشت شروع کرد ب خوردن قرص .چند سری جلو بچه تشنج کرد ی سری شب با بچه تو کوچه تشنج کرده بود اومده بودن زمین و......ی هفته بچم نمیتونست بخابع.شدید ترسیده بود.ی سری ترک کرد تو خونه بچه هم هی گریه میکرد بابارو میخام.هیچ‌ مادرش نیومد کمک.والا ی هفته ای کم‌کم سرپا شد.دوباره ی ماه نشده رفت سراغش .منم دعوا کردم پاشد روم دست بلند کرد شدید.بچه‌ هم خشکش زده بود.بعد اون بی تفاوت شدم بهش زیاد اهمیت و ارزشی نداشت برام.بعد حالا دوماه ترک کرده.میگ من ترک کردنی تو ملاحضه منو نکردی .فکر کردی یادم رفته فلان حرفت فلان رفتارت .حالا ک سرپا شدم دیگ من نمیخام تو رو.خلاصه زندگی خسته کننده ام این بود.همیشه وسطا ی چندروز باهم خوب بودیم.دوباره جر و بحث سر چیزای تکراری.اصلا ب خاسته های من اهمیت نمی‌داد همیشه کار خودش رو می‌کنه

1400/12/04 18:13

اینقدر داستان نوشتم کی حوصلش می‌کشه آخه بخونه ?

1400/12/04 18:14

اینجا چون کسی من رو نمی‌شناسه مجازی هم رو می‌شناسیم صحبت کردم

1400/12/04 18:14

دعوا از اول سال سر کارش سر پول سر اینک همش چسبید ب باباش اگر باهاش کار کرد قطره چکانی پول داد .از وقتی هم ک باهاش بودند میخاست ماشین سنگین برا خودش بخره سرجاش.درسته پدر و مادر هستن ولی همون اون‌ ها ریشع اختلاف های ما بودن.مادرش ک همیشه خدا اذیتم کرد زخم زبون زد منم کلا ی کم ترسو ام.و احساسی و زود باور.اصلا ولخرج مدیریت پول بلد نیست.والا خونه تی وی نداریم شکسته خیلی وقت.ی چندتا وسایل دیگ نیست.زبونم مو در آورد 2سال اونقدر گفتم بخریم.پول هم دستش افتاد هیچ نفهمید چ جور خرج کرد برا روزمرگی پول درسته رو تموم کرد.حرف هم زدم شد دعوا.3سال پیش 50تومن داد ب باباش با اینک خودمون لازم داشتیم هنوزم ک هنوزه پولش رو میخان بدن سرجاشه باهم ی جا خونه ساختیم.همیشع گفت بابام میگه میخام فلان کنم بسان کنم همیشه هم زدن زیر حرفاشون.37سالش.چون پدر و مادرش هستن باید همش سوار گردنش کنه زندگی خودش مهم نیست انگار.والا من ی سرویس طلا ندارم.چندسال میگ میخرم حالا.اون موقع داشت گفتم بخر برد ریخت نقد بیمه باباش.بعدا گفتن خب نمی‌دادی.چندسال قرص ترامادول مصرف میکرد اعتیاد داشت بهش تشنج میکرد موقع حاملگی کارم شده بود حواسم ب اون باشه همش استرس بکشم.والا تعادل خشم خودش رو هم نداشت.افسردگی آورد.بعد اون سر ی درگیری الکی ب ناحق اونم افتاد زندان بعد ب دنیا اومدن بچم.تا 6ماهگی تنهایی بزرگش کردم.مادرش هم خودش می‌دونه چ جور کینه خالی کرد رو من اون مدت.اصلا کمک نمی‌کرد ب خورد و خوراک و پول جیبی اهمیت نمیداد.حالا پدر و مادرش شدن نور چشمی.من شدم آدم بد .بد اونم افسردگی شدیدتر شد.سر پول هم همش با خانواده اش درگیر بود هیچ والا از لحاظ جنسی یا عاطفی توجه زیاد نداشت.همش سر اینا دعوام میشد ک خونه ی جا خراب میشه یا مشکلی هست همش میگ درست میکنم اما انجام نمیده حوصله هیچ کاری نداره.همش هم سرش تو گوشی .والا از اول بهار مرغ و خروس ریخت بالا پشت بام لااقل تمیز و مرتب نگ نمی‌داشت.همش مگس پله ها کثیف بو میداد راه پله ها.همه جا نامرتب و پخش و پلا.هی دون بگیر گوجه و خیار بگیر مریخت شکم اونا.انگار خیلی در آمد بالایی داره.هرچی هم گفتم بدتر لج کرد سر اونا زوم دست بلند کرد اولین بار .تو خرپشتی نگ میداشت ب خاطر سرما .حالا دست دخترم کهیر زد قرمز دون دون دکتر گفت ب خاطر آلودگی مرغ و خروسی یا چیزی.باز نگ داشت.گفت پرنده نگ‌ ندارید.بعد حالا رفت دقیقا طوطی خرید آورد خونه اونم قفسش تمیز نمیکنه بعد دوباره آلرژی آورد دخترم.والا فضا آلوده میشه میگمم میگ تو کاری نداشته باش.هی پول برد داد ب لاری عشق لاری شده.من خاستم ی کتری و

1400/12/04 18:13

قوری بگیرم اول خاست بخره بعد مغازه گفت ن بمونه بعدا .فرداش برد داد لاری خرید.ینی زبونم مو در میاره بخام برا خونه چیزی بخرم.یک سال میخاستم کابینت بزنم آشپزخانه ی قرعه کشی 3میلیون بود دست مامانش اونم خودش گفته بود باشه برا تو.بعد مامانش نذاشت بخرم .چشم نداره من چیزی بخرم برا خونه ام.دوست داره کلا با فلاکت زندگی کنم والا از خداش من جدا بشم.20ماه بود ترک کرده بود.دوباره از اردیبهشت شروع کرد ب خوردن قرص .چند سری جلو بچه تشنج کرد ی سری شب با بچه تو کوچه تشنج کرده بود اومده بودن زمین و......ی هفته بچم نمیتونست بخابع.شدید ترسیده بود.ی سری ترک کرد تو خونه بچه هم هی گریه میکرد بابارو میخام.هیچ‌ مادرش نیومد کمک.والا ی هفته ای کم‌کم سرپا شد.دوباره ی ماه نشده رفت سراغش .منم دعوا کردم پاشد روم دست بلند کرد شدید.بچه‌ هم خشکش زده بود.بعد اون بی تفاوت شدم بهش زیاد اهمیت و ارزشی نداشت برام.بعد حالا دوماه ترک کرده.میگ من ترک کردنی تو ملاحضه منو نکردی .فکر کردی یادم رفته فلان حرفت فلان رفتارت .حالا ک سرپا شدم دیگ من نمیخام تو رو.خلاصه زندگی خسته کننده ام این بود.همیشه وسطا ی چندروز باهم خوب بودیم.دوباره جر و بحث سر چیزای تکراری.اصلا ب خاسته های من اهمیت نمی‌داد همیشه کار خودش رو می‌کنه

1400/12/04 18:13

اینقدر داستان نوشتم کی حوصلش می‌کشه آخه بخونه ?

1400/12/04 18:14

اینجا چون کسی من رو نمی‌شناسه مجازی هم رو می‌شناسیم صحبت کردم

1400/12/04 18:14

من خودم از سر مطلبتو
این پیامت این وضع زندگی برام اشناست
مثل یکی از فامیلامونه
چن سال پیش قرص میخورد با ی بچه
فقط میگم به فکر هیشکی نباش مگه چن سال میخای عمرکنی ک زندگیتو تباع کنی
اگ میدونی دارایی داره مهریتو بگیر نداره بزار برو
چرا امروزتو سباه کنی برای فردایی بهتر؟
این زندگی برا دونفرع
نمیشه من بشینم اون تلاش کته و بلعکس
هردو تو زندگی باید باهم تلاش کنن
رابطه یک‌طرفه ب درد نمیخوره
بمونی سال ها میگزره
مثل کسی ک گیر کرده تو باتلاق و از لحاظ روحی داغون میشی که چی ؟شاااااید ی روزی خوب شه
اون خوب شدن ارزش دارع؟

1400/12/04 20:37

کسی ک اراده ترک نداره بهش دل نبد جونتو نجات بده یروزم از زندگیتو بدون استرس بگزرون

1400/12/04 20:38

اگ واقعا شرایطشو داری میدونی پشتبانی داری که بتونی تکیه کنی ک بچتو نگه داره و کار کنی ببر
ولی اینو بدون بچه تا هفت سال پیش توعه بعدش برا پدره
نمیتوتی بگزر
بزا پیش پدرش بمونه
مستقل شو کار کن سرمایه داشته باش

1400/12/04 20:40

من خودم از سر مطلبتو
این پیامت این وضع زندگی برام اشناست
مثل یکی از فامیلامونه
چن سال پیش قرص میخورد با ی بچه
فقط میگم به فکر هیشکی نباش مگه چن سال میخای عمرکنی ک زندگیتو تباع کنی
اگ میدونی دارایی داره مهریتو بگیر نداره بزار برو
چرا امروزتو سباه کنی برای فردایی بهتر؟
این زندگی برا دونفرع
نمیشه من بشینم اون تلاش کته و بلعکس
هردو تو زندگی باید باهم تلاش کنن
رابطه یک‌طرفه ب درد نمیخوره
بمونی سال ها میگزره
مثل کسی ک گیر کرده تو باتلاق و از لحاظ روحی داغون میشی که چی ؟شاااااید ی روزی خوب شه
اون خوب شدن ارزش دارع؟

1400/12/04 20:37

کسی ک اراده ترک نداره بهش دل نبد جونتو نجات بده یروزم از زندگیتو بدون استرس بگزرون

1400/12/04 20:38

اگ واقعا شرایطشو داری میدونی پشتبانی داری که بتونی تکیه کنی ک بچتو نگه داره و کار کنی ببر
ولی اینو بدون بچه تا هفت سال پیش توعه بعدش برا پدره
نمیتوتی بگزر
بزا پیش پدرش بمونه
مستقل شو کار کن سرمایه داشته باش

1400/12/04 20:40

پاسخ به

قوری بگیرم اول خاست بخره بعد مغازه گفت ن بمونه بعدا .فرداش برد داد لاری خرید.ینی زبونم مو در میاره ب...

والا با این همه مصیبت ک کشیدی ن برات ارزش قاعلن ن چیزی اگه شرایط طلاقو داری بهتره طلاق بگیری راحت بشی از دستشش تا کی فلاکت بکشی مگه چقد زندع ای ایشالله ک بهترینا بشع برات

1400/12/04 20:58