من دخترم 2و 7ماهش اصلا خواب منظم نداره.شبا اکثرا 2یا 3میخابه.از اون ور مثلا 8یا 10شب بخابع باز دو سا...
ب نظرم هر چقددد بزرگ تر بشه خوابشم منظم تر میشع
1400/12/04 13:05
ی سوال بی مورد ب گروه دارم با عرض معذرت.گفتم شماها هم مامان هستین الان شاید بهتر درک کنین .من راستش ...
ب نظرم اگه میتونی بدع ب باباش بزرگ کنه
1400/12/04 13:07
من دخترم 2و 7ماهش اصلا خواب منظم نداره.شبا اکثرا 2یا 3میخابه.از اون ور مثلا 8یا 10شب بخابع باز دو سا...
ب نظرم هر چقددد بزرگ تر بشه خوابشم منظم تر میشع
1400/12/04 13:05
ی سوال بی مورد ب گروه دارم با عرض معذرت.گفتم شماها هم مامان هستین الان شاید بهتر درک کنین .من راستش ...
ب نظرم اگه میتونی بدع ب باباش بزرگ کنه
1400/12/04 13:07
ببخشید همگی پرحرفی کردم......
چ زندگی سختییی واقعا چی میکشی خواهر
1400/12/04 13:08
دلمم ب دخترم میسوزه بدون من نمی‌دونم چ جور میخاد بمونه. اونقدر شکنجه روحی میده بهم بریدم راضی ام بمی...
بزار بمونه و ب غلط کردن بیوفتع تا بفهمه چ مزه ای میدع
1400/12/04 13:09
من نظر خودمو میگم کاری با دوستان ندارم بچه رو بزار پیش باباش مهریه رو بگیر برو کار کن پیشرفت کن جوری...
دقیقااا
1400/12/04 13:09
ب نظرت دخترم مثلا مشکلی داره ک اینجوری ؟ چکاب آزمایش ندادم تا ب حال ازش
شما ک تو خونه دعوا کردین خیلی تاثیر داره رو بچه بچه استرسی میشع
1400/12/04 13:09
ببخشید همگی پرحرفی کردم......
چ زندگی سختییی واقعا چی میکشی خواهر
1400/12/04 13:08
دلمم ب دخترم میسوزه بدون من نمی‌دونم چ جور میخاد بمونه. اونقدر شکنجه روحی میده بهم بریدم راضی ام بمی...
بزار بمونه و ب غلط کردن بیوفتع تا بفهمه چ مزه ای میدع
1400/12/04 13:09
من نظر خودمو میگم کاری با دوستان ندارم بچه رو بزار پیش باباش مهریه رو بگیر برو کار کن پیشرفت کن جوری...
دقیقااا
1400/12/04 13:09
ب نظرت دخترم مثلا مشکلی داره ک اینجوری ؟ چکاب آزمایش ندادم تا ب حال ازش
شما ک تو خونه دعوا کردین خیلی تاثیر داره رو بچه بچه استرسی میشع
1400/12/04 13:09
امابعدمتوجه شدکه پدرش بچه روفروخت طرفای مشهد
ن بابا همسرم اونجوری نیس جونش بند ب بچش چرا باید اینکار بکنه.
1400/12/04 14:05
امابعدمتوجه شدکه پدرش بچه روفروخت طرفای مشهد
ن بابا همسرم اونجوری نیس جونش بند ب بچش چرا باید اینکار بکنه.
1400/12/04 14:05
نه بخاطربچت تحمل کن،باهاش حرف بزن ،زن میتونه مردوبسازه
خیلی وقته مشکل داشتیم هی جمع شد آخرش رسید ب اینجا.باهاش حرف زدم گفت خودت ک میدونی من کینه ای هستم دیگ علاقه ای بهت ندارم قشنگ خوردم کرد.والا تو زندگیش سختی کشیدم پیر شدم
اونا فراموش شد فقط رفتارای بدم یادش مونده.والا اون چیزا ک‌من کشیدم هرکس جای من بود خیلی وقت پیش رفته بود .
مادران سال۹۷-۹۸
لطفاااااا خاطرات تلخ بارداری و زایمان خود یا اطرافیان خود را تو گروه تعریف نکنید در صورت مشاهده مسدود میشید.با تشکر
255 عضو
