مامانی های بوشهری

1275 عضو

اره

1403/09/13 15:57

آخر این ماه برم نامه بده

1403/09/13 15:57

به امید خدا

1403/09/13 15:58

بی حسی هیچ نبود. راحت بودم مو

1403/09/13 15:58

یا خدا

1403/09/13 15:58

شکمت الان بی حس نیست

1403/09/13 15:58

حس داری

1403/09/13 15:58

ها. مگه چ خبر. سه ماه گذشته

1403/09/13 15:58

من تا شیش هفت ماه نداشتم

1403/09/13 15:59

مو روز سوم کامل در رفت و آمد بودما

1403/09/13 15:59

بوی. عجیب

1403/09/13 15:59

خوب ایطور اره منم همین از همو روز سوم نشستم پای بچه و دستگاه زردی

1403/09/13 15:59

هانه

1403/09/13 15:59

وقتی تو اتاق عمل چاقو میزد شکممم قشنگ بی حس بودم اما جهت بریدن چاقو حس میکردم

1403/09/13 16:00

😂👌

1403/09/13 16:07

بوی. چ بد بوده. مو اینجور نفهمیدم. فقط تکون خورن تخت توجه میشدم

1403/09/13 16:09

ای بابا. ننش چه گناهی داره.

1403/09/13 16:10

من اره هم تکون خوردن تخت هم جهت کشیدنج

1403/09/13 16:11

بعد که اومدم خونه فهمیدم جهت چاقو بوده

1403/09/13 16:12

ننه اش تربیتش نکرده لابد

1403/09/13 16:12

😂😂😂

1403/09/13 16:12

بخدا حوصله پوسیده تو خونه

1403/09/13 16:12

هیچ جایی هم نیست آدم بره تفریحی

1403/09/13 16:13

اوفی فک کن باردار باشی بعد هم بری سفر و کشورای خارجی نمیدونی ای نه ماه چطور گذشته

1403/09/13 16:13

سپهر 360نصب کن اونجا زده 4میلیون به بالایه

1403/09/13 16:14