خیلیییی
بخدا مامانش اومد خونه بابام
ب مامانم گفت دخترتون مشکل روانی داره باید بره پیش روانشناس گفت انیسا میبرم فردا میارم گفتم ن اگ باباش میخواست میومد دنبالش
گفت تو ب عنوان قهر رفتی پسرم میگ نمیام
الآنم حاجی گفت بریم دنبال سمیرا اگ نیومد آنیسا بیار ببینم بعد ببر
گفتم ن گفت ی کاری. نکنین ب زور ببرم
رفتنی آنیسا ب زور برداشت ببره از بغلش گرفتم
روز بعد ش. مامانم زنک زد گفت با پسرتون حرف زدین ما دخترمونو بردیم دکتر مشکلی نداره بازم اگ میخواهین با پسر شما م بره
مامان ش گفت میخواستیم آنیسا ببریم سیرجان
تو دلم گفتم خوب شد نذاشتم ببره
1402/10/15 22:18