💗💗آلاچیق دوستان💗💗

138 عضو

تو جاده

1398/03/30 21:10

یبار رابطع داشتیم شب نامزدی ولی دخمل بودم
فک میکردم حامله میشم
برگشتم به اجیم گفتم وای اجی من حاملم?????گفت خاک تو شرت حداقل عقد میکردین
تا صب خوابم نبرد بعد گفت نترس اینطوری حامله نمیشن
بعد پریودم دیر شد میخواستم بیبی چک بگیرمـ
حالا مامانم میگفت چی میخوای دارو خانه باید منم باهات بیام
منم نرفتم عصرشم پری شدم

1398/03/30 21:11

پاسخ به

??? شانس اوردی

خیلی

1398/03/30 21:11

پاسخ به

تو جاده

اره گلم
مادرشوهرمم عقبه

1398/03/30 21:11

پاسخ به

یبار رابطع داشتیم شب نامزدی ولی دخمل بودم فک میکردم حامله میشم برگشتم به اجیم گفتم وای اجی من حاملم?...

????

1398/03/30 21:11

پاسخ به

اره گلم مادرشوهرمم عقبه

شوهرت گوشیتو نگا نمیکنه؟

1398/03/30 21:11

پاسخ به

اره گلم مادرشوهرمم عقبه

کجا داری میری

1398/03/30 21:12

مادر شوهرت چرا با شماس

1398/03/30 21:12

پاسخ به

یبار رابطع داشتیم شب نامزدی ولی دخمل بودم فک میکردم حامله میشم برگشتم به اجیم گفتم وای اجی من حاملم?...

خیلی بلایی سپیده ??

1398/03/30 21:12

پاسخ به

????

بخدا
حالا تا صب با آرایش خوابیدم اجیم میگفت دیر برگشتی نرو حموم بابا شک میکنه

1398/03/30 21:12

پاسخ به

شوهرت گوشیتو نگا نمیکنه؟

نه پشت فرمونه ولی میدونه چت میکنم

1398/03/30 21:12

پاسخ به

نه پشت فرمونه ولی میدونه چت میکنم

آها اگه نگا کنه اینارو داری میگی چیزی نمیگه بهت

1398/03/30 21:12

پاسخ به

شوهرت گوشیتو نگا نمیکنه؟

تو چقد گیر دادی به اینکه شوهرتون نگا نمیکنه خب چرا باید نگا کنن????

1398/03/30 21:13

پاسخ به

تو چقد گیر دادی به اینکه شوهرتون نگا نمیکنه خب چرا باید نگا کنن????

اخه میخوام بدونم

1398/03/30 21:13

پاسخ به

بگووووووو

یه بار علی اومد خونمون بعدمامانمو اصرار کرد ک شب بمونه خونمون مامانمم میدونست من خجالتیم ،خلاصه اجازه داد
عادت علی آقا اینه ک شبا فقط بایه شلوارک باید بخوابه راحته راحت
شبش خواستیم بخوابیم ک علی چنان بغلم کرد ک من خورد شدم عادتشه کلا خودشو میندازه رومن شبش من زیر اونم روم خواب بود
صبح بابام اومده بود برا نماز بیدارم کنه نمیدونست علی همینجاست اومد تواتاق یهویی گفت یاخدا و رفت بیرون منو علی چنان بلندشدیم ک علی افتاد پایین تخت
بابام میگفت چیکاااار کردی دخترمو علی فقط میخندید

1398/03/30 21:13

شوهرن دیگه نگا میکنن برا همین میپرسم کنجکاوم

1398/03/30 21:14

پاسخ به

خیلی بلایی سپیده ??

بخدا

1398/03/30 21:14

پاسخ به

کجا داری میری

مادر شوهرمو مادرم توی ی شهرن
ما خونه خواهرشوهرم بودیم داریم میریم خونه مامیم مادرشوهرمم بزاریم خونش

1398/03/30 21:14

تازه یبارم ی پیر مرده دید بوس کردیم

1398/03/30 21:14

نتم پرید

1398/03/30 21:14

پاسخ به

شوهرن دیگه نگا میکنن برا همین میپرسم کنجکاوم

ماله منکه اصلن نگا نمیکنه حتی رمزه گوشیمم بلد نیس تا حالا هم نشده بگه گوشیتو بده

1398/03/30 21:14

پاسخ به

آها اگه نگا کنه اینارو داری میگی چیزی نمیگه بهت

نه کاری نداره معمولا
تاحالا چیزی نگفته نمیدونم
ولی میدونه برا خنده میگم

1398/03/30 21:15

پاسخ به

مادر شوهرمو مادرم توی ی شهرن ما خونه خواهرشوهرم بودیم داریم میریم خونه مامیم مادرشوهرمم بزاریم خونش

اها خوش باشید

1398/03/30 21:15

پاسخ به

یه بار علی اومد خونمون بعدمامانمو اصرار کرد ک شب بمونه خونمون مامانمم میدونست من خجالتیم ،خلاصه اجاز...

ای وای بعدش از بابات خجالت نکشیدی

1398/03/30 21:15

پاسخ به

ماله منکه اصلن نگا نمیکنه حتی رمزه گوشیمم بلد نیس تا حالا هم نشده بگه گوشیتو بده

شوهرمنم همینطوره
من گوشیه اونو نگاه نمیکنم اونم گوشیه منو

1398/03/30 21:15