5 عضو
به شکل نور وحیوانات و اینا که نترسم ازشون واسه من زنن
چشماتو بستنی میبینی
اوهووم
خوب منم کلاس عرفان رفتنی
چشامو ک میبستمو
مینشستم تو ارتباط
نور و حیوان و صدا اینا میشنوفتم
بعد اونهارو از بدنم خروج میدادم
خروج دادنی خیلی سبک میشدم
چطوری خروج میدادی
کلی خواهش میکردن ک خروج ندمشون.بعصیهاشم تهدیدم میکردن
من تا حالا خروج ندادمشون
انگار یه وزنه ی سنگینی ازنوک پام میومد بالا از کل سلولهام سنگینیشونو حس میگردم میومدن تو چشمام یه روشنایی بود میرفتن طرف اون نور و با سختی خارج میشدن
من دادم خیلی خوبه
جلسه ی اول انقدر دوز ارتباط بالا بود داشتن بیهوشم میکردن و ازحال میبردنم
انگار امپول بی حسی زده بودن کل بدنم بی حس شده بود
چطوری ارتباط میگرفتی مگه
انقد ترسیدم
یدونه مربی داشتم کلاس عرفان رفته بود مِستِر شده بود. بااون مینشستم تو ارتباط . و فقط بعنوان شاهد ب همه چی نگاه میکردم
اها اون چشاتو باز میذاشته که توام ببینی دیگه
ن چشام کلا بسته بود
منظورم چشم سومته
اون نشسته بود و داشت با موجودات حرف میزد و ازشون میخواست از بدنم خارج شن
چشم سوم چیه
بعضیهاش بعد چن بار قبول میکردن و خارج میشدن بعصیهاشون تا یه ساعت بود نمیرفتن1
پیام
لطفا فقط ترکها بیان. چون ترکی صحبت میکنیم ودراین صورت شرمنده ی قومیت های دیگ میشیم . 😙😙😙😙😙😙😙👌👌👌👌👌👌👌
nini.plus/
برای ارسال پیام به این گروه باید ابتدا اپلیکیشن نی نی پلاس را دانلود نمایید.
این بخش در حال طراحی می باشد