مادران سربازان حضرت مهدی(عجل الله)

24 عضو

پاسخ به

سلام.خب میبینم بحث شیرین لاغریه.فاطمه جان من با این احتساب که گفتی 3،4 کیلو باید کم کنم.قدم 173 وزنم...

گذری به بحث لاغری بود تموم شد تا به وقتش شروع بشه?کسایی که علاقه دارن به این مبحث میتونن توی گروه دوستانه ادامه بدن تا وقتی داخل این گروه رسیدیم بهش?سوالتم بمونه همون موقع.
چون زیاد نیست اضافه وزنت کار خاصی لازم نیست ورزش منظم رو توی برنامه ات بزار حتی پیاده روی توی این روزای کرونایی دور قالی که میشه راه رفت حتما نباید رفت بیرون.پاسخ‌مفصل بمونه در وقتش

1399/09/26 19:21

پاسخ به

سلام عزیزم کتاب خوب میشناسم ولی فایل pdf نمی‌دونم کدومش داره

لطف کن اسماشو بهم بگو خودم سرچ میکنم ببینم داره فایلشو.ممنونم

1399/09/29 14:11

سلام فاطمه جان و بقیه دوستان کسی سایت کتاب میشناسه ک انلاین باشه بتونیم درخواست بدیم بفرسته بر امون؟؟؟

1399/09/29 14:17

سلام عزیزم تو نت سرچ بزنی میاره
باید ببینی کتاب مورد نظرت رو کدوم سایت داره ،
بزنی فروش کتاب انلاین میاره واست
زیاد هستن
من خودم از پاتوق سفارش دادم سه چهار بار.

1399/09/29 14:25

#قدم نهم
خب حالا که خونه تکونی کردیم یه خداقوت بگیم که نفری یه خونه اهل بیت تمیز کردین کلی ثواب جمع کردیم و ان شاء الله با تذکر بیجا و تلخ کردن کام بچه از بینش نبردیم.قدم بعدی اینه خونه شما الان تمیز تمیز هست جای هر چیزی مشخصه مثلا قیف کشوی اول سمت چپ کشو نمک کابینت بالا سمت راست طبقه دوم و....
«حالا هر چیزی سر جای خودش.»
این همه زحمت کشیدی این نظم رو دادی حالا باید نهادینه کنی یعنی چی یعنی هر چی استفاده کردی دیگه نیاز نداشتی بزار سرجاش اینقدر انجام بده تا عادت بشه و برای اهل خونه هم با شعر و بازی و مسابقه و.....عادت ایجاد کن من این رویه رو‌ از ابتدای زندگیم داشتم و واقعا دیدم پسرم هم الگو برداری کرده
نکته: منظور این نیست دنبال بچه بدو هر چی برداشت بگو بدو بزار سرجاش یا....منظور اینه میخواین وسایل بچه رو جمع کنیم نریز رو هم بزار یه گوشه بگو بعدا همون موقع با همکاری بزارید سرجاهاش جاشم مشخص باشه بچه بدونه چیوکجا بزاره یا از کجا می‌تونه برداره .
نکته دو: مثال نمک میزنی به غذا نزار کنار‌گاز بگو شاید لازم شد بعدا میزارم همون موقع بزار سرجاش لازم شد بردار.
اینجوری خونه یه تمیزی نسبی رو همیشه داره و اینهمه زحمتت هم هدر نرفته.
ما شعرمون اینه
آش آش آش هر چیزی سرجاش با حالت های مختلف رژه نظامی بدو بدو آروم حرکات آهسته هر بار یه جوری اینو‌میخونیم و جمع میکنیم وسایل بازی که نیاز نداریم قبل جمع کردن از پسرم سوال میکنم هر وسیله ای نیاز داری بزار باشه اونا که نیاز نداری کدوماست بعد باز اینا دو دسته میشه اونایی که اصلا نیاز نداره‌اونایی که فعلا نیاز نداره این دسته بندی هم خودش ساخته?البته شعر قابل تغییره و تغییر هم میدیم مثلاآش آش آش اسبی برو سرجا یا.....بعد مثلا یه چیز گیر کنه میگم برو دیگه سرجااااااا با تغییر صدا
خلاقیت به خرج بدید.
بعد راستی باز برا اون دسته دوم که فعلا نیاز ندارن یعنی شاید یه ساعت بعد لازمش شد خودش جا تعیین می‌کنه میگه مثلا بزاریم روی این صندلی یا.....شبم قبل خواب برنامه روتین بعد مسواک و.....اینه‌اش اش آش که جمع کنیم و کتاب های وقت خواب رو تعیین کنیم و به قول خودش خودش ترتیب هم تعیین کنه کدوم اول بخونیم حالا این کتاب از آخر به اول بخونیم یا از اول به آخر بعد بخونیم.روتین که باشه عادت میشه پس سخت نگیرید از فردا بچه هنگ کنه روتین زندگیتون کنید بچه ببینه مادرش از بیرون میاد لباساشو پخش می‌کنه رو تخت تا بعد بره جمع کنه همین میشه ببینه مادرش تا می‌کنه میزاره سرجاش هم همین میشه ?

1399/09/30 20:21

پاسخ به

خدارو شکر قدم نهم تقریبا ندارم من? همیشه هر چیزی سرجاشه موقع خونه تمییز کردنم شاید یکی دو مورد بود ...

خداروشکر قدم نهم آسان تری داری شما چون این قدم همیشگی هست و عادت کردید بهش ?.تو که راحتی بزار بقیه روحیه بگیرن از این راحتی ?
اسباب بازی ها باید چند بخش بشه حالا بتونم بعد از این مباحث مباحث تربیتی شروع میکنیم من واقعا یه سری نکات پیدا کردم عالی دارم جلو میرم ولی خب نمی‌دونم واقعا شروع هر مطلب کلی وقت میخواد برای پرسش پاسخ وقت گذاشتن و از همه مهمتر سردرگمی مطالب حس میکنم آهسته و پیوسته رفتن بهتر باشه

1399/10/01 19:04

#گام هفتم
جدول قبلی رو نوشتین آماده زدین جلوی چشمتون می‌خوایم تکمیل ترش کنیم .
یه سری کار خونه هست هفتگی باید انجام بشه یه سری کارم هست هفتگی نمی‌خواد ولی اگر هفتگی انجام بدی هم وقت کمتری از آدم میگیره هم انرژی کمتری هم کلی روحیه به ادم میده.مکمل این گام قدم قبلی هست یعنی هر *** یکی رو انجام بده اون یکی رو نده نتیجه نمیگیره قدم قبلی کمک می‌کنه خونه مرتب بودن نسبی رو داشته باشه هر وسیله سرجاش باشه حالا این قدم میخواد تمیزی وسایل هم باشه اگر یکی فقط این رو انجام بده خب مشخصه مثلا کابینتش ظرفا رو هم سوار شدن از بس بی نظمه بعد پذیرایی مرتب این میشه خونه ی دو رو?از درون ..... از بیرون عالی
نمونه کارهای هفتگی
جارو فرش و سرامیک شویی
گردگیری اپن طاقچه ها و...
گردگیری کلید پریز برق ها( معمولا توجهی بهشون نمیشه?)
تمیزکردن شیشه ها
تمیزکردن گاز
یه کارایی هم هست مثل شستن لباس یا اتو یا ...اینا رو دیگه شناور کنید هر وقت لباس بود جمع شد بشورید تا کنید جمع کنید بینش هم پرتاب لباس بازی کنید بچه ها دوست دارند شریک هم میشن کمک میکنن بعدم بدید لباساشون رو تا کنن بزارن تو کشو جای هر لباس رو بهش بگید یا بگید خودت بچین داخل این کشو اینجوری تقویت اعتماد به نفس هم داشتید براش دیگه فایده اش اینکه نمونه لباس ها رو سه بار با هم لباسشویی بزنیم یا همه رو با هم اتو کنیم چون وقت و انرژی زیادی می‌بره.
خب گام فعلی چیه:
1. توی یه هفته ببین خونت چند بار جارو میخواد( نگو هر روز جارو میخواد بچه چیز می‌ریزه بچه رو یه چی پهن کن براش بعد ما نمی‌خوایم وسواس بگیریم می‌خوایم تمیزی نسبی داشته باشیم پس ملاک تمیزی نسبی باشه یعنی یکی از در اومد تو گفتی خونه بچه داره نگاه نکنه بگه زباله یه ماه یه هفته پیش تو خونه است?)
2.چند تا شیشه داری توی خونه ( پنجره ها و قاب هاشون هم حساب کنید)
3‌هر *** کار دیگه ای به ذهنش رسید که برای بقیه هم خوب باشه بگه برای تمیزی خونه که هفتگی انجام بشه یکی یه وقت یه جای دیگه هم داره مثلا تراسی که برا کبوتران دونه می‌ریزه یا.....خودتون بسته به زندگی خودتون بنویسید
ضمنا این گام فقط در مورد خونه هست گام قبلی مال خودمون بود باید پر کرده باشید جدولتون رو.
نکته دوم داخل جدول کسی برنامه ننویسه چون این گام فقط نوشتیم بگو چند بار نیاز داری.برای نوشتن داخل جدول باید با نکاتی بگم که میزاریم برای گام بعد پس ننویس که دوباره کاری نشه برات وقت الکی گذاشته باشی ?اینم گفتم برا اون دسته از دوستانی که زودتر میرن جلو اینبار یکم صبوری کنن‌زحمتشون هدر نره

1399/10/02 19:34

سلام سلام فعالین گروهمون چی شد چی نشد نوشتین؟

1399/10/03 19:47

پاسخ به

فاطمه جان من خواستم بنویسم اما چون اخر ماه احتمال اسباب کشی دارم موندم بمونه خونه جدید یا الان بنویس...

متوجه نمیشم .منظورت اینه شرایط خونه جدید جارو و شیشه و تمبزکاریش با خونه فعلی فرق داره؟یعنی بیشتر کمتر مدنظرته ؟ آخه هر خونه ای بری جارو داره شیشه داره و...متوجه نمیشم کی منظورته که راهنمایی کنم.اما از فرصت اسباب کشی خیلییی استفاده کن وسایلی که خیلی نیازنداری جمع کن از روز اول کابینت هاتو نام گذاری کن و قدم قدم بنویس و بچین که دیگه بعد نخوای باز قدم ها رو از اول بری البته این طبیعی هست که یکمی بعد از زندگی توی خونه جدید جای یه سری اقلام بنا بر راحتی‌ آدم عوض میشه ولی حساب کتاب کلی منظورمه مثلا یه بار گفتی انباری الان که داری میری خونه جدید اونم حساب کن وسایلشو مرتب بنویس کدوما میرن انبار چه قسمتی قرار بگیرن دم دست باشن نباشن و.....

1399/10/05 18:00

پاسخ به

خدا کمکت کنه?برا منم دعا کن

محتاجم به دعا اساسی.حتما یادتون میکنم منم.عالیه توصیه میکنم بخونید اگر هر زمان شد.

1399/10/09 18:31

کجا بودی این چند وقت فک میکردم پاک کردی برنامه رو

1399/10/16 08:23

عزیییزم
چرا عمل؟؟
حتما گلم انشاالله ک نتیجه عملت عااالی باشه خیلی خیلییی خیلیی زود حالت بهتر بشه

1399/10/16 18:14

منم منتظرم میام میبینم کسی نیست

1399/10/19 19:25

پاسخ به

منم منتظرم میام میبینم کسی نیست

سلام منم میام اما از پیام ها عقبم و در واقع نیستم

در واقع همون کسی ام ک میای میبینی نیستش????

1399/10/20 04:40

#قدم دهم
خب یه قدم کوچیک بهتون بگم اینه که با خودتون مسابقه بزارید تا سرعتتون بره بالاتر ولی از دقتتون کم نشه.
این معنیش این نیست مثلا داری ظرف میشوری چرب بشوری بره یعنی داری ظرف میشوری به حرفای اقدس خانم اکرم خانم و .....فکر نکن که هم اعصابت بهم بریزه هم وقتت تلف بشه فقط ظرف بشور ببین روز اول 15 دقیقه طول می‌کشه روز دوم نه دقیقه یه دفعه میبینی ظرف سی روز یا کمتر سرعتت بالا رفته یه کوه ظرف رو سریع میشوری میچینی سر جایش.
یا تا کردن لباس ها اتو زدن کلا هر کاری با خودت مسابقه بزار تا بهتر بشی نه بهترین این چیزی هست که باید به بچمون هم یاد بدیم بچه بدون تو بهترین نباید بشی چون هیچوقت نمیشی و افسرده میشی باید از اونیکه بودی بهتر بشی فقط همین

1399/10/24 20:03

متاسفانه این روزها تلویزیون هم عادی شدن یه بچه نبینه اون بچه انگار عقبه افتخار شده بچه پنج ساله صدای رامبد جوان درمیاره و من واقعا افتخار میکنم هر چند حرف ها بهم خیلی زیاده ولی تا این سن بچم که سه سال و یه ماهه شده تلویزیون حتی پنج دقیقه سرگرمش نکرده به جایی هم می‌رفتیم روشن بود همه میگفتن بشین ببین که به من بگن بچه دلش میخواد بچم می‌رفت جلو چشمشون خاموش میکرد می‌گفت من می‌خوام برم بازی کنم هر کی میاد بیاد ?کلی به قوه خلاقیتش کمک شده و کلی چیز جدید تجربه کرده که بقیه نکردن ضمن اینکه الگوهای بهتری مثل حاج قاسم و شهدا و بالاتر پیامبر رو پیدا کرده و به جای شبیه رامبد جوان شدن میخواد شبیه اونا بشه حتی دیدم عکسی داشتم از حاج قاسم من دقت نکرده بودم تسبیح دستشونه یا دستشون داخل کتاب قصه مشت شده است پسرم دستاشو مشت کرده بود با عروسکاش می‌گفت لبیک یا زینب من حاج قاسمم??? یه بارم تسبیح منو برداشت همین چند روز پیش میگه به من بگو حاج قاسم می‌خوام مثلش حرفای پیامبران رو گوش کنم میگم خب کی بهت گفته حاج قاسم تسبیح مگه داشته رفته عکس آورده میگه ببین دستشه

1399/10/28 19:55

پاسخ به

متاسفانه این روزها تلویزیون هم عادی شدن یه بچه نبینه اون بچه انگار عقبه افتخار شده بچه پنج ساله صدای...

البته اینم بگم من و همسرم خودمون اهل تلویزیون نیستیم و خیلی کتاب می‌خوانیم تلویزیون خونه رو دادیم برا کار فرهنگی مسجد چون داخل خونه خاک میخورد شاید یه مهمون بیاد روشن کنه که اونم مهمون خونمون اونقدر سرگرم میکردم که نخواد یا مثلا داخل اتاق جدا گذاشته بودم قبلا مهمون میومد می‌گفت تلویزیون میگفتم میخوای تلویزیون ببینی اتاق کناری من وسایل پذیراییتون رو میارم اومدین ما شما رو و شما ما رو ببینید همین جا بمونید باکلی خنده و شوخی میموندن ?و بچه طبیعتاً نگاه ما می‌کنه وگرنه تلویزیون خیلی جذابه برا کسی که جذابیت های دیگه رو لمس نکرده اما ما سعی کردیم جذابیت های دیگه رو بهش نشون بدیم و خودشو مختار بزاریم هیچوقت نگفتم نگاه نکن یا...به جاش وقتی مثلا بقیه بچه ها مشغول تلویزیون میشدن میرفتم کار جذاب تری انجام میدادم که اونا هم حتی از جلوی تلویزیون میومدن با ما .گرچه قبلش مادرشون داشت می‌گفت اینا از جلوی این برنامه تکون نمیخورن?یعنی می‌خوام بگم بچه فطرتش بازی میخواد ما حال نداریم هی می‌خوایم با بیرون و تلویزیون و گوشی سرگرم بشه متاسفانه آخر سرم می‌فرستیم کلاس خلاقیت توقع داریم خلاق بشه و نمیشه چون خلاقیت باید توسعه پیدا کنه نه که یه چیزی بهش خورانده بشه داخل کلاس

1399/10/28 20:00

برا کسایی که مثل این اطرافیان من میگن بچه تلویزیون نبینه عقب میمونه جامعه رو نمیشناسه باید بگم ما خودمون هم تلویزیون نداشتیم بهتر همدیگه رو شناختیم ضمن اینکه از مشاور کودک که مورد تاییدم هست و زوشش رو فوق العاده قبول دارم یه جورایی مکمل روش خودم حساب میکنم پرسیدم گفت وقتی بچه ولع تلویزیون داشت یعنی هرجا رفت دنبال تلویزیون بود اونوقت اضافه کن الان لازم نیست وقتی سراغشو نمیگیره و واقعا میبینم هر جا بزن تلویزیون هم باشه سراغ حیاط و گل و درخت و...رو میگیره کابینت ها و‌کمدهام که جزو قانونمونه فقط خونه خودمون حق داره بره سراغشون بقیه رو باید اجازه بگیریم و دیگه خیالم راحته نمیره با اینکه دلش میخواد اما رعایت می‌کنه چون توی خونه خودم آزاده هر جا حتی شکستنی ها رو بره برداره بیاره و....گاهی بشکنه?و دوم اینکه خودم به حریمش احترام گذاشتم مثلا مداد میخواستم یا تراش یا...میتونستم برم سر کوله اش بردارم اما گفتم گل پسرم مامان تراش نیاز داره میشه تراشو از داخل کوله بهم بدی بعد من کارم تموم شد پس بدم و مثال های از این دست.اصلا نمیگم تراش تو کوله تو وسیله من چون بعد می‌خوام اینا رو برای بچه بعدی استفاده کنم زمینه حساسیت حسادت رو خودم ایجاد. نمیکنم برعکس خیلی ها که تا بچه دومی میاد میگن ببین این لباسای تو بود الان تن این کوچولو میشه این اسباب بازی تو باید شریک بشی باهاش ما اینا رو نداریم اسباب بازی مال کمد بازیه? هر *** داخل خونمونه می‌تونه بازی کنه ولی کسی از بیرون اومد مهمون بود باید اجازه بگیره
ولی از یه طرف هم بهش حق میدم در مورد این وسیله که فعلا وسایل که باهاش کار می‌کنه داخلشه تصمیم بگیره
یه وقتایی هم اجازه نمیگیرم که بدونه پدرمادر فرق دارن.یا اسم اتاق ما نداریم اتاق تخت اتاق بازی تخت وسایل من و همسرم بازی وسایل بچه ها فعلا که سن اجازه نیست هر کی هر جا حواست بی اجازه می‌ره مگه اینکه بابا تو اتاق تخت باشه باید اجازه بگیریم بعد وارد بشیم که خودمم رعایت میکنم تا ببینه همین.

1399/10/28 20:10

پاسخ به

برا کسایی که مثل این اطرافیان من میگن بچه تلویزیون نبینه عقب میمونه جامعه رو نمیشناسه باید بگم ما خو...

بچم در زدن رو بلده اما مثلا در میزنه، میاد تو

چطور باید یادش بدم ک منتظر بمونه، طرف مقابل اجازه بده بعد بریم داخل؟ .

هنوز حرف نمیزنه

1399/10/29 04:23

پاسخ به

فاطمه جان، لطفا از ویرگول بیشتر استفاده کن... هی مجدد میخونم ببینم کجا منقطع و کجا پیوسته ست??

ببخشید فرصت ندارم تو شرایط سختی می‌نویسم نیم ساعت نهایت وقتمه با خصوصی و عمومی و.....???
میتونم‌ بنویسم برم میتونم‌کمتر بگم و ویرایش شده دیگه خودتون به توافق برسید بهم خبر بدید

1399/10/29 21:16

پاسخ به

بچم در زدن رو بلده اما مثلا در میزنه، میاد تو چطور باید یادش بدم ک منتظر بمونه، طرف مقابل اجازه بده ...

خودمون رو تربیت کنیم بچه یاد میگیره.نیاز به حرف زدن نیست
من همیشه همسرم که داخل اتاقه به واسطه شغلشون یا درسشون نیاز به تنهایی داره حتما در میزنم اجازه میگیرم هر بار به یه شیوه که خستگی از دوشش هم برداشته بشه بعدم منتظر جواب میشم یا اغلب خودشون میان در باز میکنن میرم داخل این رفتار من انجام دادم چون رفتار خودم بود بچم همینو انجام میده دیگه نیاز نبود توضیح بدم باید اجازه بگیری وقتی بابا داخل اتاقه یا....پس از قبل حرف زدن این عادت ما بود گرچه چون زیاد تعامل داشتیم و تلویزیون نبود خیلی زود حرف افتاد
هیچوقت این جمله رو نگفتم فقط عمل یه بار براش توضیح دادم فقط اونم‌وقتی براش سوال شد چرا اجازه توضیح مختصر دادم

1399/10/29 20:58

پاسخ به

چند تا کتاب مذهبی ک برای محمدمهدی جان خوندی و روی الگو سازیش تاثیر داشته رو هم لطفا معرفی کن

کتابی که برای الگوسازی خریده باشم ندارم کتاب خوب دارم?یه چند تا قبلا گفتم ولی کلا کتاب برای الگوسازی زیاد قبول ندارم بیشتر شواهد خونه و علایق مادر پدر اثر میژاره کتاب بعد از اینکه الگو سازی شد برای ثبت و بهتر فهمیدن اون شخص اضافه میشه مثلا من شهدا رو خیلی وقت بود تو زندگی روزمره باهاشون زندگی میکردیم قبل تولد بچم حتی برادر معنوی شهید داشتم یه شهید گمنام به عنوان برادر انتخاب کرده بودم نوزاد بود میبردمش یا حرف می‌زدیم کلا هم شهدا مساوی بازی بود نه بریم نماز و روضه و....فقط بچه خوش بگذرونه که بهش بچسبه دوستی با شهدا اما در کنارش کم کم چون کارای ما رو میدید دوست داشت مثل ما رفتار کنه مثلا می‌دیدم خیره میشه به یه عکس بعد چند دقیقه می‌ره بعدی یا می‌ره میشینه پیشش بعد کلی خاطره سازی کتاباشون اومد تا جایی که توی این قرنطینه به پسرم میگم با خونه سازی یه چیزی درست کن یه چی درست کرده میگه مامان شهدا رو ساختم( گلستان شهدا) بیا بریم شهدا و دقیقا اشاره به خاطرات بچگیش.یا اوایل کرونا هنوز جدی نبود یعنی اعلام قطعی نبود ولی نشده بود به خاطر بیماری خودم بریم شهدا بعد دوهفته رفتیم از دور میدوید می‌گفت مامان بدوووو شهیدا اینجان و از خودشون مدد گرفتم گفتم دست منو بچمو رها نکنید اگه قراره دست یکی رها بشه دست من رها کن دست بچمو‌بگیر من قشنگ یادمه بچه بود از شهدا برنمیگشت میگفتم بیا بریم به شهید میگم شب بیاد تو خواب بازی کنیم با اینکه نمیدونست خواب چیه قیول میکرد بعد به شهید میگفتم شهیدا بیاید من به این بچه قول دادم و می‌دیدم بیدار میشد می‌گفت شهید اومد بازی کردیم از تراس رفت بگیرش نزار بره???میگفتم خب چشماتو باز کنی شهید می‌ره باز که وقت خواب بشه میاد نگران نباش و اونم قبول میکرد.من اعتقاد داشتم شهید اومده باور داشتم و ازشون مدد گرفتم همین
کلا نیت تربیت ندارم که بگم برای تربیت اینکار کردم برا تربیت خودم بیشتر وقت میزارم
مبحث هست که میگه کنار‌بچم بهتر بشم اینو قبول دارم یه حدیث هم داریم اگه صبور نیستی خودتو به صبوری بزن اینجا هم داریم خودمونو به معنوی بودن میزنیم که هم خودمون پیشرفت کنیم هم بچمون ببینه و توی ذهنش باشه برای هفت سال دوم که مال ادبه

1399/10/29 21:08

پاسخ به

من وقتی کار داشته باشم یه بازی براش فراهم میکنم یا تلوزیون براش روشن میکنم میرم ب کارام برسم. بازی ک...

کار داری ببر کمکت کنه?اینقدرم دوست دارن..بازی کلا مفیده نیاز نیست حتما چیز یاد بگیره بازی غذای روحشه
مداد دفتر هم که رفتار درست بچه همینه دیگه مگه اینکه خیلیییییی انس گرفته باشه باهاشون
چند سالشه مگه ؟

1399/10/29 21:19

بچه های که گام ها و قدم ها رو جلو میان ان شاء الله داره مباحث تخصصی میشه و یه خبر خوب دارم براشون

1399/10/30 12:25

و خبر بد برای کسایی که جلو نیومدن و می‌خوان هرجا پوست دارن عمل کنن هر جا نمیخوان نه به دلایل دلی نه عقلی و منطقی

1399/10/30 12:26