چت دوستانه

17 عضو

پاسخ به

چشم اینم شب جواب میدم.فقط راه رفتنش چهاردست الان؟میخوام متناسب با اون بگم

بله عزیزم?
چهار دست و پا میره هنوز

1398/12/04 11:48

پاسخ به

اشتباهت همین جاست به جای آوردن اسباب بازی خود فرایند غذاخوردن رو به بازی تبدیل کن یک. دوم همینی که خ...

میشه لطفا برای تبدیل غذا خوردن به بازی، مثال بزنی؟

1398/12/04 11:49

پاسخ به

پس بده به خودش بخوره اینجوری که بازی کنه‌و بخوره ترغیب میشه چون کوچیکه خودتم کنارش بدون اینکه متوجه ...

یه شب ک غذا نمیخورد، گذاشتمش ک خودش بخوره، اون شب واقعا اثر داشت و بینش میذاشت خودم هم بذارم دهنش
اما یه روز دیگه خیلی مثل دفعه قبل اثر نداشت با اینکه همون غذا بود

1398/12/04 11:51

پاسخ به

بله مسافرت و....تاثیر میزاره مخصوصا که یه خاطره داره.ولی خب نحوه غذاخوردن خیلی مهمه بیشتر من حس کردم...

اگر ماست و جو دو سر و نعنا و پونه باشه تا اخر میخوره بعد میره بازی میکنه
زیر یکسال ک بود هم خیلی از ماست استقبال میکرد خدا رو شکر

1398/12/04 11:53

پاسخ به

بله دقیقا چون بچه نمیدونه دوست داشتن چیه من حتی یه چیزی رو میبینم دوست نداشت بعد یکی می‌گفت دوست ندا...

افرین احسنت

از الان هم میشه باهاش کار کنم؟

منم تا یکسالگی حتی اجازه نمیدادم بهش بیسکوییتی بدن

اما توی مسافرت مجبور شدم دیگه بیسکوییت رو بدم چون گشنه بود. البته یکسالش گذشته بود.
اما اومدیم اهواز استقبالش از بیسکوییت شکر خدا کم شد و معمولا میگه نمیخوام.
یه روز ساقه طلایی و شیر قاطی چردم خوشش نیومد
دیشب بیرون بودیم و گشنه بود شیر پاکتی گرفتم برا اولین بار بهش دادم، خوشش نیومد
کیک پرتقالی گرفتم خوشش نیومد
چیزی رو ک بیشتر وقتا قبول میکنه، نونه. عشق نون باگته
یه روز داشتم بهش ماکارونی میدادم و هنوز زیر یکسال بود و خودمون مهمون بودیم و داشتیم ساندویچ میخوردیم و حواسم نبود نون باگت دوست داره. اشاره کرد به دختر عمه ش ک ساندویچ دستش بود اما متوجه منظورش نشدم. بعد اخر سر دیدم زد زیر گریه و فهمیدم دلش نون باگت میخواسته ?
هله هوله خاصی یادم نیست بهش داده باشم

1398/12/04 12:01

پاسخ به

ولی من دوست ندارم چون ذهن شما رو محدود می‌کنه می‌تونستم وقت میزاشتم و کلی تر می‌نوشتم

اتفاقا شما بگو. عکس بفرست. مطمئن باش ادم اگر بخواد میتونه مطابق با سلیقه و ذهن و راحتی خودش تغییر بده و از صحبت شما فقط ایده بگیره

یه روز یه خانمی گفت دخترش نوشابه میخواسته، اب و رب انار قاطی کرده

خب این یه جرقه توی ذهن من ایجاد کرد. یه روز یه خانمی پرسید دخترم خیلی تافی میوه ای دوست داره. خرما هم گفت دوس داره. بهش گفتم اول اینکه تافی ها رو نذار دیگه ببینه.اگر هم یه روز خواست، توی پوست تافی ها، میوه نرم یا خرما بذار بهش بده

البته نمیدونم تا چ حد پیشنهادم درسته ولی میخوام اینو بگم که یه جمله، یه عکس، یه کار، میتونه به ادم ایده بده و یه پنجره توی ذهن ادم باز کنه ☺

1398/12/04 12:06

پاسخ به

اونایی که گفتم میام شب جواب میدم با موارد تکمیلی این پیامام

فدات?

1398/12/04 12:08

پاسخ به

اتفاقا شما بگو. عکس بفرست. مطمئن باش ادم اگر بخواد میتونه مطابق با سلیقه و ذهن و راحتی خودش تغییر بد...

پیاماتو شب جواب میدم خوندمشون خیلییی حرف داره??فقط در مورد این یکی اتفاقا از مفهوم جملات خودتون متوجه میشم اشتباه یا جزئی منظورم رسونده میشه با مثال زدن و خیلی دیدم وقتی مثال زدم طرف ذهنش سمت چیزایی نرفته.
در مورد تافی و....هم کلا با دروغ گفتن به بچه مخالفم به هر روشی چون روزی که راستشو متوجه بشه مادر پدر رو دروغ گو میخونه و اعتماد از بین میره

1398/12/04 13:06

شب تلاش میکنم کمتر با مثال توضیح بدم اینجوری بهتره هر چی جلوتر می‌ره حرفامون میفهمم خیلی بده مثال زدن?من تو ذهنم یه چیزیه مثالم از همون میزنم ولی برداشتی که میشه همون نیست جملات کلی بهتره

1398/12/04 13:07

شب حتما از اول پیاما که سوال گذاشتی میخونم کامل می‌نویسم.این حتما تنها شرط لغو شدنش اینه یا تو این دنیا نباشم یا برنامم باز نشه وگرنه حتما میام ان شاء الله

1398/12/04 13:08

چقدر بچه برادر داشتن خوبه امروز اومده خونمون اینقدر قشنگ بچه شده با پسرم و دنیاش من دارم کیف میکنم از بازیشون??با اینکه بزرگترم هست مدرسه می‌ره

1398/12/04 13:10

پاسخ به

شب تلاش میکنم کمتر با مثال توضیح بدم اینجوری بهتره هر چی جلوتر می‌ره حرفامون میفهمم خیلی بده مثال زد...

نهههه... مثال هات رو خب بیشتر کن ک همه جانبه منظورت رو برسونی?

1398/12/04 17:58

پاسخ به

شب حتما از اول پیاما که سوال گذاشتی میخونم کامل می‌نویسم.این حتما تنها شرط لغو شدنش اینه یا تو این د...

ان شاء الله ?

1398/12/04 17:58

پاسخ به

نهههه... مثال هات رو خب بیشتر کن ک همه جانبه منظورت رو برسونی?

مثال بخوام بیشتر کنم باید ذهنمو بزارم اینجا ذهن نادر باید جوری باشه که هر موقعیتی رو برای آموزش بازی محوری و....خوب مدیریت کنه هر موقعیتی حتی جیغ و داد

1398/12/04 19:07

پاسخ به

فاطمه جان اینکه ب دخترم یاد بدم جارو نپتون بکشه رو چطور باید شروع کنم؟

خب در مورد این اگه میخوای فقط جارو یاد بگیره یا فقط تمیزکردن شیشه یا.....همین روش که‌زها گفت خوبه ولی اگه میخوای مسولیت قبول کنه باید خودت اینکار انجام بدی یعنی چی یعنی مثلا اب ریخته سرامیکا یا فرش جای جیغ بنفش کشیدن سر بچه بیای بگی اب ریخته رو فرش بعد تایید اون یا خب بلد نیست تایید خودت میگی خب به نظرت الان چی کار کنیم بعد کمی مکث میگی به نظرم بریم دستمال بیاریم تمیز کنیم برا چی مثال نمی‌زنم چون الان ذهن همه می‌ره سمت اینکه خب فقط در مورد تمیزکاری اینکار انجام بدی بچه مسوول میشه اما من حتی در مورد باز کردن در خونه( مامان چادر سرش هست در باز کنیم) باز کردن در یخچال بازار خرید دکتر خودم خودش و....هم همین برخورد رو داشتم این شد که در مقابل کارش مسوول شد ضمن اینکه وقتی کاری انجام میداد دعواش نمی‌کردم حتی کلمه ای مثلا دیدم پودر لباسشویی بچه می‌ریزه زمین خب نمیدونه چیه و...مادره میاد جای اینکه نگرانیشو درست ابراز کنه میگه چرا پودر رو ریختی و مادری که همش میگه چرا کی ریخت و......مطمین باشه یه دروغگو تحویل جامعه میده که مسولیت کارشو‌میندازه گردن بقیه.

1398/12/04 19:11

من یه چیز کلی بگم مهسا جان من جوابمو گاهی توام با شوخی با زبونی می‌نویسم که برا بقیه هم مفید باشه مطمینا اگه تو خصوصی بود با شناختی که رو خودت دارم مثال میزدم و بعضی چیزا که میدونم تو نداری توی رفتارت نمیگفتم ولی خب اینجا کامل بگم بهتره.پس کسی یا خودت برداشت نکنه اینا خطاب به مهساست اینا کلی هست کاملا

1398/12/04 19:12

پاسخ به

چندتا دغدغه دیگه هم دارم ک بیشتر فکرم درگیره یکی اینکه استفاده از قاشق یا چنگال رو چطور باهاش کار کن...

قاشق چنگال فعلا حذف کن و بازی با دست و غذا خوردن با دست رو بهش یاد بده هم ماهیچه هاش قوی میشن هم علاقه اش به غذا بیشتر میشه قاشق هم تو وسایل غذاش بزار اما خودت تشویق کن با دست بخوره کم کم روزی میرسه میگی با دست بخوره ولی دیگه خودش با قاشق میخوره پس نگران این حرفای خاله زنکی عادت می‌کنه و....نباش

1398/12/04 19:13

پاسخ به

چندتا دغدغه دیگه هم دارم ک بیشتر فکرم درگیره یکی اینکه استفاده از قاشق یا چنگال رو چطور باهاش کار کن...

غذا خوردن بیشتر مستلزم اینه که تو جمع غذا بخوره اشتیاق پدرمادر به غذا خوردن رو ببینه تو انداختن سفره و وسایل مشارکت کنه حتی میگی چهاردست پا میاد سفره رو با کمک تو بیاره و بعد بهش بده تلاش کنه پهن کنه حتی کج پهن کرد رو همون غذا بخورید اصلا صافش نکن و کلی ازش تشکر کن که کمک کرده این هم روحیه کمک بهش میده هم به غذا تشویقش می‌کنه.
در مورد کل کارهای خونه هم میتونی ازش کمک بگیری توی غذا پختن فکر می‌کنی نمیشه بچه است اما واقعا مثلا کوکو میخوای‌بپزی نمیتونه تخم مرغ بشکنه تو کاسه بهت بده یا از ترس کثیف کاریش میگی ولش کن خودم بپزم زودم تموم میشه شربت و غذاهای هم زدنی نمیتونه هم بزنه نمیتونه سس بزنه به الویه یا......هر چی بگردی کارهایی تو آشپزخونه و خونه هست بتونی بسپاری به بچه من کاری که اضافه تر انجام دادم این بود که وقتی کاری انجام میداد غیر از تشکر هیچوقت اونکار تکرار نمی‌کردم جلوش یعنی شیشه ویترین مثلا روز اول دادم تمیز کرد. دیگه کم کم شد جزو کارهاش تا میگم می‌خوایم خونه رو تمیز کنیم میره شیشه پاک کن مخصوص خودش و دستمال میاره هر جایی بهش تخصیص پیدا کرده پاک می‌کنه بعدم میاد برا مراحل بعدی منم فقط جایی که لازم داره بهش میگم هرجا کمک خواستی بگو و اصلا نمیرم بگم اینجوری پاک کن اونجوری پاک کن و.....توضیح زیاد اشتیاق بچه رو از بین می‌بره کارگر که نگرفتم می‌خوام بازی کنه ولی مسولیت بگیره پس باید من کوتاه بیام حتی در مورد اسباب بازی هم هیچوقت نشد یه اسباب بازی بیارم بگم با این اینجوری بازی میکنن میارم میگم بیا ببینیم تو این چی داری چجوری میشه بازی کرد و این میشه که قوه خلاقیت بچه زیاد میشه اعتماد به نفسش شکل میگیره یا توی کارها ازش مشورت می‌خوام مثلا چی بپزم دوتا غذا میگم به نظرت امروز بریم فلان جا یا فردا و.....

1398/12/04 19:18

پاسخ به

اها یه سوال دیگه اینکه، از کجا بفهمم الان کم خورده یا خوب خورده ماست و جو دو سر رو قاطی میکنم با نعن...

از اینجا که کم کم بهش یاد بدی اعلام گرسنگی سیری کنه با عباراتی که خودت میگی مثلا غذاشو خورد میبینی دیگه نمیخوره بگو سیرشدی الحمدلله ( من اینو گفتم با صدازدن بچم‌شما هر چیزی میتونی بگی ولی چیزی بگو که راحت باشه کوتاه باشه و راحت بچه متوجه بشه و بتونه بعد بگه) یا وقتی گرسنه است من با بازی میگفتم وقت غذاست فکر کنم دلت در میزنه‌میگه گرسنمه ازش بپرسیم کم‌کم که بزرگتر شد ساعات میوه و میان وعده هاشو حوری تنظیم میکردم( ببین خودش می‌گفت میوه بیار فلان چیزو بیار هیچوقت این نبود بگم خب ساعت ده میان وعده و....)ولی من جوری این وسط تنظیم میکردم ساعت رو که یه ساعت تا یه ساعت و نیم قبل وقت غذامون هیچی نخورده باشه یا چیز کم که ته دلشو نگیره خورده باشه و خیلی بازی کرده باشه بعد این ساعت میرفتم تو آشپزخونه میگفتم من غذا رو آماده کنم هر وقت گرسنه شدی بگو بهت بدم و کم کم یاد گرفت دیگه خودش میگه گرسنمه غذا بیار یا حتی صبح بیدار میشه میگه به نظرت چی بیاری بخورم بریم سریخچال انتخاب کنم دقیقا عباراتی که من بچه بود وقتی بیدار میشد بعد نوازش و...بهش میگفتم که به نظرت چی بیارم پسرم بخوره بعد دوتا چیز میگفتم یا میگفتم بیا بریم سر یخچال ببینیم چی داره بخوریم

1398/12/04 19:23

تزیین غذا رو بعضی بچه ها اثر میزاره‌در‌مورد میوه دیدی مادر مثلا پوست میگیره کلی شکل میده میاره بچه نمیخوره چون شریکش نمیکنه من همیشه میوه با پوست میارم کنار بچم‌ پوست هاش نرم میکنم میدم پوست بکنه خورد کنه حتی پرتقال کل لباساش آب پرتقالی میشه ولی کیف می‌کنه یا آب پرتقال گیری یا حتی رنده کرده سیب ( شاید بگی رنده خطر داره اما به نظر من با رعایت یه سری نکات میشه به بچه داد من که دیگه رنده کردن سیب زمینی هم بهش دادم?هر وقت غذا کوکویی چیزی باشه رنده داره کلی ذوق می‌کنه شعرم براش ساختم میزارم جلوش میگم بشین کمک مامان رنده کنیم رنده رنده و شعرشو میخونم کلی ذوق میکنم بعدم‌کل مراحل میدم خودش جز سرخ کردن که نگاه می‌کنه بعدم‌به باباش میگم پسرمون غذا رو پخته و کلی اعتماد به نفس میگیره به جای اینکه بگم دست نزن خطر داره کمک میکنم بی خطر دست بزنه

1398/12/04 19:26

غذا خیلی حرف داره ولی کسی که بخواد ایده بگیره همینا واسش کافیه

1398/12/04 19:26

پاسخ به

کمتر از یه هفته دیگه سیزده ماهش میشه هدفم اینه تنبل بار نیاد و توی تمییز کردن جایی ک کثیف کرده شراکت...

در مورد تکلم هم سعی کن وقتی اشاره می‌کنه هی بهش بگی بگو چی میخوای و اسمای مختلف بگی حتی وقتی متوجه شدی چی میخواد هم شنیداری تقویت میشه هم تلاش می‌کنه حرف بزنه اون چیزی که میخواد اخرییییین گزینه بگو تا حدی که حوصله بچه می‌کشه حدس بزن یا ازش بخواه قصه بگن شعر زیاد بخون اینا خیلی اثر داره تو اینکه بچه زود به حرف بیفته

1398/12/04 19:28

پاسخ به

بیشتر خودم بهش میدم اگر بخوام خودم بهش بدم ک زير پایی و پیشبندش رو میارم ک کنارمون غذا بخوره اما اگر...

بیشتر بزار خودش بخوره یه بارم رو صندلی نزار کنار سفره پیش خودتون بشینه شاید دوری از شما و غذا رو بهم ربط میده توی ذهنش حتی تو بگی ارتفاع کم میکنم برای بچه اینکه نتونه وقتی میخواد با اختیار خودش بره پیش مادرش یعنی جدایی .حتی گاهی تو دلت بشینه غذا بخوره و.....خودت ذوق کن بگو مثلا دخترگلم یا...تو دل مامان غذا میخوره و....ببین این ترغیب میشه بازم بیاد غذا بخوره که این ذوق و خوشحالی تو رو ببینه بچه شادی مادر و غم مادر رو به خودش ربط میده تو این سن خیلی از این ویژگی میشه استفاده کرد البته از قسمت شادی چون کلا مخالف این کلمات هستم که میگن مامان ناراحت میشه اینکار کنی یا.....

1398/12/04 19:31

پاسخ به

هم بیشتر هم مفیدتر اخه مثلا دیروز ناهار فقط گوجه خورد شام یه ذره خورد دیگه نخورد نصف شب گفتم این بچه...

گوجه ناهار نیست گوجه ها رو ریز کن کنار غذا یه لقمه یه گوجه با بازی نوبتی اینجوری هم نوبت رعایت کردن یاد دادی هم اینکه گوجه غذا نیست.

1398/12/04 19:32

پاسخ به

دخترم بالای شش ماه بود... یادم نیست چند ماهش بود... شاید هشت نه ماهش بود ک دکتر ک قدش رو چک کرد گفت ...

معرفی غذا با بازی خیلی مهم هست که بچه خوش غذا بشه و عوامل دیگه مثل دعوا نکردن مادرپدر سر سفره یا شکایت نکردن سر سفره از هم و...سفره باید جای خوشی خانواده باشه اینا همه تو کم اشتهایی بچه اثر میزاره

1398/12/04 19:33