چت دوستانه

17 عضو

پاسخ به

اخ اخ حرف از اختیار زدی خداییش خانواده شوهرم تحصیل کردن و رفتارشون خوبه اما من اختیار اینو نداشتم عک...

3.به نظرم حرف مادرهمسرت بد نبوده فقط تو حساس شدی شایدم حق داری به خاطر بقیه رفتارهاشون چون ایشون به قانون تو احترام گذاشتن و نخواستن بدن البته یه اشتباه کردن اونم اینکه توی مادر رو جلوی بچه بد جلوه دادن که این به ضرر بچه هست که فکر کنه کسی از مادرش مهربونتر هست بنابراین من مادر باید همونجا این اشتباه.رو اصلاح کنم یعنی چی؟ یعنی مادرهمسرم این جمله رو میگه من مادر سریع با ذوق پشتش بگم آره دخترم یه سالت که شد میتونی چیزای خوشمزه تری بخوری مامان حتما برات درست میکنم?
من به بچم نبات شکر نمک اینا نمیدادم چون بدغذا می‌کنه بچه رو صرف نظر از هر ضرر دیگه ای مثلا بعد شیرین عادت کنه سبزیجات خام یا پخته نمیخوره و این خیلی بده .
کسی بود هر بار میرفتم سعی میکرد بهش بده یعنی حتی یه بار درست کرد آورد بالا سرش که بریزه دهنش و من فکر کن اونجا چجوری مدیریت کردم که هم ناراحت نشه و هم به بچم نده و‌هم بدونه بالاتر از حد و‌مرزش داره عمل می‌کنه یا کسی بود من الآنم قند پولکی نه خونمون داریم نه مصرف داریم و هم پسرم به عنوان هله هوله می‌شناسه به خاطر دندوناش.اورد جلوش گفت بیا بخور اومد بده دست پسرم پسرم دوثانیه به من نگاه کرد همون لحظه فهمیدم مونده که تصمیمی بگیره چون قبلش اینا رو ندیده بود گفتم پسرم اینا هله هوله است دوست داری بخوری گفت نه و‌نخورد طرف گفت یه ذره اشکال نداره گفتم یه ذره شما یه ذره فلانی بعد بچه میشینه پا قندون مثل بچه فلانی میگید مادرش جلوشو نگرفت دندون بچه خراب شد( اینجا پسرم نبود و من بعد چندیییین بار تذکر تو موقعیت های مختلف این حرفو زدم)بار بعد با کمال کم رویی طرف پولکی آورد گفت بیا ببین اینا رو تازه خریدم خوشمزه است یعنی به من داد و قشنگ دیدم وقتی داد که پسرم پیشم بود منم در نهایت ادب گفتم ممنون من اهل خوردن این چیزا نیستم گفت حالا یه ذره بچش گفتم نه ممنون نمیخورم به فکر سلامت دندونامم.و طرف رفت ?ببین می‌خوام بگم موقعیت بدتر از این تصور کن وقتی یکی میخواد با گول زدن تو به بچه ات چیزی رو بقبولونه باید آماده باشی بچه من چشمش به دهن من بود ببینه اون پولکی رو به عنوان هله هوله میگیرم یا نه و وقتی دفاع کردم یاد گرفت که چی باید بگه و چیکار کنه

1399/01/19 22:33

پاسخ به

اما توی سکوت، آرامش دارم ولی خیلی ناراحتم از درون.

ناراحتی درونی مال اینه که آدم حس می‌کنه حقش داره خورده میشه می‌دونی باید تفکرات رو عوض کنی وقتی من دارم از حقم دفاع میکنم با زبان خوش هیچکس حق نداره ناراحت بشه بشه هم من مقصر نیستم اون باید حد و مرز منو رعایت کنه.البته گفتم با زبان درست یعنی یه وقتی هست یکی از سر ندونستن حرفی میزنه اون فرق می‌کنه دفاع کردنش با کسی که مثل مورد بالا که گفتم فقط قصدش خراب کردن منه چه جلو همسرم چه بچم یا....

1399/01/19 22:34

پاسخ به

یه روز درباره پستونک نمیدونم چی گفتم، مادرشوهرم گفت شیشه شیریش کردی دیگه پستونکیش نکن من هیچی نگفتم ...

هیچی نگفتن خطاست.من بودم اونجا میگفتم من مادرشم اینطور صلاح دیدم براش بهتره ممنون که به فکرشین اما هیچکس اندازه من مادر بچمو دوست نداره هر *** ادعا کرد ادعاش الکیه.حتما هم میگفتم الکیه چون بگی دروغه یه بحث فوق العاده بزرگ و ناراحتی بزرگترین درست میشه که عروس به من میگه دروغگو حالا بیا درستش کن?

1399/01/19 22:36

گوشی خیلی مبحثش مونده

1399/01/19 22:36

پاسخ به

عاسق روشهای تربیتیم فاطمه

? به این میگن خواهرشوهر نمونه???

1399/01/19 22:37

پاسخ به

بازی کودکانه میکرد با گوشی میگم بدونی در این حد اصرار داشتن کلا تو خانواده ما فقط داییم خیلی گوشی به...

وای کلی نوشتم نیست چرا???

1399/01/19 22:48

پاسخ به

وای کلی نوشتم نیست چرا???

ادامه اون پیام کوشی رو باز اینجا می‌نویسم نی نی پلاس نمی‌دونم چرا سانسور کرده.
گفتم که به جای منع گوشی جایگزین مناسب بهش دادم اونم کتاب .کتابم این نبود فقط که بیارم بخونه‌ پاره شد چسب بزنیم شامل موارد مختلف میشد
1.کتابخونه( یکی از طبقات کتابخونه خودمو قفسه بندی کردیم با هم و شد کتابخونه مامان و محمدمهدی )
پسرم دید مامان که به گوشی توجه نداره در عوض به عالمه کتاب داره و کتابخونه بزرگ
دید مامان که تو گوشی نیست مثل بقیه خیلی امتیاز ها داره که بقیه ندارن.
2.خرید کتاب مناسب
3.دخالت دادن بچه تو فرایند خرید اگر حضوری هست با هم انتخاب میکنیم اگر اینترنتی انتظار و شوق رسیدن کتاب ها از دست پستچی به ما رو به بچه منتقل میکنیم مثلا من از چند روز قبل هی میگفتم محمدمهدی مامان برات کتاب جدید خریدم خیلی باید قشنگ باشه آقا پستچی میاره دم در بریم بگیریم ببینیم توش چی نوشته با زدن دستا رو هم شور و شوق و واقعا ذوق داشتم یعنی ادا بازی نبود کلا کتاب خیلی دوست دارم و وقتی می‌رسید می‌گفتم ببین واااای کتاب هات رسید بیا ببینیم توش چی داره و میشستیم به خوندن
4.نشون دادن شخصیت های مهم تو زندگی بچه که در حال مطالعه هستن مثل رهبر یا شهدا برای پسر من برای *** دیگه ممکنه فرق کنه
5.کتاب خوندن پدر مادر به شیوه درست یعنی کتاب دست نگیرم به بچه بگم برو کنار دارم کتاب میخونم با بچم بخونم اینم روند خودشو داره یعنی قرار نیست بچه کتاب های ما رو بخونه قرارم نیست ما کتابهامون رو جلو بچه بخونیم ولی قراره بچه متوجه بشه ما کتاب خون واقعی هستیم
6.بار پنجاهم که دارم یه کتاب رو براش میخونم یعنی یه ساعت یه کتاب بار پنجاهم همونقدز حتی بیشتر ذوق دارم که بار اول داشتم از ذوق من کم نمیشه این یعنی اشتیاق واقعی
7.و.....

1399/01/19 22:54

پاسخ به

? به این میگن خواهرشوهر نمونه???

ب شمام میگن مادر نمونه
??

1399/01/19 23:37

منکه کلی چیز ازت یاد گرفتم
ممنونم

1399/01/19 23:38

فاطمه جان هستی

1399/01/20 01:55

پاسخ به

کارت درسته ولی یه تیکه بهش اضافه کن جمله تلاش کن خودت بیاری ولی اگه کمک خواستی به مامان بگو و هر وقت...

?
میگم راستی پسرت مگه نه دو سال و سه ماهشه؟ زود ب حرف زدن و جمله گفتن افتاد؟

1399/01/25 05:59

پاسخ به

هیچی وقتی چسب میزنی بهش بگو وقتی کتاب پاره میشه باید چسب بزنیم تا بتونیم بازم ازش استفاده کنیم ضمن ا...

بعد ک بردیش سر همه کابینت ها، بعد از اون روز دیگه نخواست بره دوباره ببینه؟ درب همه کابینت ها و کشوها رو ک باز گذاشتی، نمیره سرشون؟
موقع شکستن لیوان چطور برخورد کردید؟

1399/01/25 06:05

پاسخ به