چت دوستانه

17 عضو

خیلییییی حرف می‌شنوم بابت این روشم ولی برام مهم فقط تربیت بچمه هر *** اختیار داره بچشو هر جور دوست داره تربیت کنه ما میتونیم دوستانه نظر بدیم اما نمی‌تونیم طرف رو بابت اینکه کاری که ما با بچه مون کردیم نکرد مواخذه کنیم یا ناراحت بشیم حقی نداریم

1399/01/19 12:10

همونا که حرف میزنن بهم از محمدمهدی کلی ذوق میکنن و متاسفانه میگن از نوزادی این بچه خوب بود نمیخوان کوتاه بیان که این مال روش تربیتی من هست برای من همین بس که کارایی که به من میگن نکن‌خوب نیست و ما نکردیم چیزی هم نشد به بقیه میگن اینکار انجام بده فلانی انجام داد خوبه.یغنی تو دلش قبول کرده من بهتر عمل کردم ولی غرور داره نمی‌خواد قبول کنه اینم مهم نیست اما جایی که غرورش باعث دعوا انداختن تو زندگی من بشه اونجا برخورد میکنم

1399/01/19 12:12

پاسخ به

1.مهم اینه قانونی که میزاری رعایت کنی همیشه مهم نیست متوجه میشه یا نه چون کم کم یاد میگیره میشه جزو ...

یک و دو رو میشه بیشتر توضیح بدی. بخصوص دو رو

1399/01/19 12:15

پاسخ به

در مورد گوشی حرف زیاده فعلا فرصتشو ندارم امشب به احتمال زیاد آزادم سعیمو میکنم بیام و‌بگم اما باید ت...

مجاز اصلا نیست ک به گوشی من و باباش دست بزنه. اما یه گوشی بلااستفاده هست ک باهاش براش لالایی میذارم. اونو اجازه میدم صفحه خاموش، فقط دستش بگیره و اونم وقتی ک میخواد بخوابه. البته چند وقت پیش اصرار داشت ک صفحه ش روشن باشه. دیدم مخالفت فایده نداره و خیلی مخالفت نکردم ک اخرسر بخوام بعد جیغ ها و اصرارهاش بهش بدم و یاد بگیره با جیغ به خواسته ش برسه و بعد اون روزها ک دوست داشت صفحه روشن باشه و انگشتاش رو روی صفحه تکون بده و... دیگه نمیذارم همون گوشیه موقع خواب، دم دستش باشه و یه جایی میذارم ک دستش نرسه یا نبینه ولی لالایی پخش بشه


شوهرم خیلی جلوش گوشی دست میگیره. من کمتر و بعضی وقتا هم اصلا.

اما خانواده ها قبلا گوشی یا تبلت دستش میدادن.
الان هم تماس تصویری رو ک تقریبا روزانه همسرم داره. وریحانه به صفحه موبایل نگاه می کنه و جدیدا هم ک اصرار داره موقع تماس تصویری، تلفن رو بگیره دستش.
کلا توی خونه ی ما قانون خیلی خاصی نیست. جز مثلا اینکه ب شوهرم اصرار دارم ک بچه رو راه نبره برا خوابوندن یا روی پاش نذاره تکون بده بخوابه، الان قانون دیگه ای خیلی خاطرم نیست. مثلا دست نزدن به فلان کشوها و کابینت‌های اشپزخونه ک اونم مقصر خودمونیم ک قفل نزدیم و نباید هی بهش بگیم نه و نکن?

1399/01/19 12:27

پاسخ به

زهرا داخل اون یکی گروه گذاشته بود

کدومشون پیشی هست؟ ?
دیدمشون

1399/01/19 12:28

پاسخ به

روش تربیتی من‌چیز خاصی نداره همش جمع کنی میشه یه جمله اونم اینکه اونبکه میخوای بچه‌ات بشه خودت بشو ج...

یاد کتاب من دیگر ما افتادم، جلد اول یا دومش فکرکنم اشاره به تربیت خودمون انگار کرده بود

1399/01/19 12:29

پاسخ به

ببین اطرافیان من خیلی حرف بهم زدن که یعنی چی به بچه اینقدر محل میدی خب بوسه دیگه دوستش داریم تازه تو...

وای فاطمه من خیلی متوجه نمیشم. ?
چطوری یادش دادی خودش تصمیم بگیره؟
مقوله بوسیدن و روش های درست رو چطور یادش دادی؟

اینکه گفتی دایی ممنون برام اینو اوردی... یاد حرف های شوهرم میفتم ک از طرف دخترم مثلا تشکر میکنه یا... البته منم خیلی اشکال دارم.

1399/01/19 12:41

پاسخ به

به جای پسرم نه حرف میزنم نه بهش میگم سلام کن خدافظی کن دست بده تشکر کن نه هیچی .اون بدن خودشه تشخیص ...

روش محترمانه دفاع رو چطور یادش دادی؟ چه جوری باید دفاع کنه؟

1399/01/19 12:42

پاسخ به

ولی ببین باز همین مثال ها که برات زدم جنبه زیاد داره به قول خودت تربیت تک بعد نیست یعنی نمیشه تو بگی...

یاد خواهرشوهرم افتادم ک مدتی دخترم، ندیده بودش. و دخترم غریبی کرد و خواهرشوهرم اصرار داشت ک همچنان توی بغل بگیرتش و بهش محبت کنه?
متاسفانه من جلوی خانواده شوهرم یا هرکسی ک یه ذره رودروایسی دارم، سختم میشه حرف توی دلم رو بزنم

برا همین موبایل خودم به مادرشوهرم گفتم دم گوشش نذارید، اشعه داره اما دیدم تکرار شد و ب شوهرم گفتم ک بهشون تذکر بده
کلا سختم میشه از خودم دفاع کنم. اون روز ب مادرشوهرم اینا میگم خیلی ریحانه موبایل دوست داره. میگه جلوش دستتون نگیرید. میگم بعضی وقتا نمیشه. مثلا شما میخواید باهاش تصویری صحبت کنید. گفت خب ما صحبت نمیکنیم.
اما بعد میبینم خودشون تبلت نشون بچه میدن ک خوشش بیاد.

یا توی بارداری، مادرشوهرم میگفت زیاد لباس نخرید بچه زود بزرگ میشه. بعد یه روز مادرشوهرم گفت زهرا(خواهرشوهرم) اندازه الان ریحانه ک بود هر بار یه لباس تنش میکردم.

دیگه نگفتم شما ک به ما میگفتید لباس زیاد نخرید زود بزرگ میشه. ?

کلا زیاد سعی می کنم جواب ندم چون خیلی هم خوب بلد نیستم جواب بدم و ممکنه بی احترامی بشه?

1399/01/19 12:55

پاسخ به

همونا که حرف میزنن بهم از محمدمهدی کلی ذوق میکنن و متاسفانه میگن از نوزادی این بچه خوب بود نمیخوان ک...

امان امان

1399/01/19 13:04

فاطمه یه کلاس گرفتن حق و صحبت کردن و گفتن حرف حقمون، هم باید برام بذاری?
البته اینطور نیستم ک همیشه سکوت کنم اما کلا سختمه بخوام جوری حرفم رو بزنم ک هم مودبانه باشه هم بی احترامی نشه و هم حرفم رو با سیاست زده باشم.

کلا سعی می کنم سکوت کنم. یه ذره هم جرات حرف زدن ندارم از بس ک حرف زدم و دیدم بد حرف زدم و خیلی بلد نیستم با سیاست حرفمو بزنم

1399/01/19 13:08

موقع بحث استرس میگیرم.

1399/01/19 13:09

اما توی سکوت، آرامش دارم ولی خیلی ناراحتم از درون.

1399/01/19 13:10

یه روز درباره پستونک نمیدونم چی گفتم، مادرشوهرم گفت شیشه شیریش کردی دیگه پستونکیش نکن

من هیچی نگفتم و دخترم خودش شروع کرد به انگشت مکیدن و با مشورت و مطالعه و راه های مختلف به این نتیجه رسیدم که پستونک بهش بدم
چند وقت پیش توی واتس اپ حرف پستونک شد و پدرشوهرم گفت ان شاء الله ک دیگه پستونک نخوره

(برعکس فضای واقعی ک ممکنه حرفم رو نزنم یا اگر میزنم خوب موثر نباشه یا شنیده نشه یا ندونم چطور بگم ک مودبانه باشه) توی فضای مجازی حرفم رو بهتر میزنم و دلیل و برهان اوردم و گفتم متاسفانه توی ایران اینو بد می دونن و پستونک فلان خوبی رو داره و...

1399/01/19 13:18

پاسخ به

یک و دو رو میشه بیشتر توضیح بدی. بخصوص دو رو

سلام میگم کاش بودی میگفتی اول کدومو بگم خیلی باید بنویسم‌نمیدونم کدوم واست الویت داره

1399/01/19 21:35

در مورد گوشی میزارم اخر سر میگم اگه فرصت شد چون خیلی کار می‌بره البته حرف زیاد ندارن ولی عمل به حرف خیلی سخته

1399/01/19 21:37

پاسخ به

الان دخترم خیلی کتاب دوست داره. مدام کتاب میاره ک براش بخونم. یا خودش میشینه میخونه. البته کتاب هایی...

کارت درسته ولی یه تیکه بهش اضافه کن جمله تلاش کن خودت بیاری ولی اگه کمک خواستی به مامان بگو و هر وقت ابراز نیاز کرد کمکش کن در عوض بعضی جاها اگه میبینی بهانه الکی میاره که تو بیاری بگو باید تلاش کنیم تا بتونیم .من اینقدر این جمله رو تو بازتاب های مختلف شکل ها مختلف گفتم یه بار پسرم با داداشم بازی میکرد وسیله بازی از دست داداشم افتاد نتونست سرهم کنه پسرم بهش سریع گفت دایی ناراحت نباش تلاش کن درست میشه ?

1399/01/19 21:38

پاسخ به

راستی فاطمه جان یه روز درباره برنامه ریزی گفتی. من الان توی ذهنم هست ک زبان و بورس و کتاب تربیتی و د...

برنامه ریزی یه نکته مهم داره الویت بندی ببخشید ولی نمیشه چند شاخه رو با هم جلو‌برد و تو همش موفق بود و یه چیزی این وسط ضربه نخوره پس باید الویت بندی کنیم و به ترتیب الویت بهشون برسیم.

1399/01/19 21:44

پاسخ به

یک و دو رو میشه بیشتر توضیح بدی. بخصوص دو رو

نه?چون بقیه پیامهات میمونه وقت شد اخر سر یادآوری کن بهم

1399/01/19 21:48

پاسخ به

مجاز اصلا نیست ک به گوشی من و باباش دست بزنه. اما یه گوشی بلااستفاده هست ک باهاش براش لالایی میذارم....

بازی کودکانه میکرد با گوشی میگم بدونی در این حد اصرار داشتن کلا تو خانواده ما فقط داییم خیلی گوشی به دسته اونم تو مهمونی خانوادگی مجبورش کردیم بزارن تو سبد گوشی ها?بعد من همون موقع یه بازی جذاب تر و جدید راه مینداختم که اصلا سمت دایی نره و داییمو شرکت نمیدادم.خودش گوشیشو میزاشت کنار میومد بازی .توی خونه قانون کلی ما اینه تا وقتی پسرم بیداره من که گوشی اصلا دستم نیست یعنی حتی یه ثانیه و همسرم کار با گوشی داشته باشه باید بره تو اتاق در ببنده کارشو انجام بده بیاد.اگر همسرم اتفاقی جلوی ما گوشی دستش باشه چون به خاطر شغلش نیاز داره من به پسرم میگم بیا بریم به بابا تذکر بدیم گوشیشو بزارن اون بالا بیاد بازی بعد می‌رفتیم تذکربازی.?چند وقت بعدشم دیگه هر *** گوشی جلوش درمی‌آورد می‌گفت بهش گوشیتو بزار اون بالا هر وقت زنگ خورد بردار این مال بازی نیست ولی خب همه اینا به خاطر این بود که بی توجهی من مادر که بیشتر کنارش هستم رو نسبت به گوشی دیده بود.یعنی کسی جلوی پسرم به من فیلم تو گوشی میخواست نشون بده پسرم نگاه میکرد ببینه من چیکار میکنم من دستمو میاوردم بالا سرمو برمیگردوندم میگفتم ببخشید من نمی‌خوام این فیلمو ببینم و تموم.یعنی عملی بهش نشون میدادم جای اینکه هی بگم نه نه‌.ضمن اینکه کارهای جانبی هم میکردم.یعنی مثلا طرف عکس جالب نشون بچم میداد اون اوایل خب بچه است جذب میشد من تذکر میدادم و یا بازی جواب نمی‌داد خیلی محکم میگفتم لطفاً گوشیتونو جلوش نبرید این قانون خونه ماست?و طرف ناراحت هم میشد حق بهش نمیدادم چون من چندین بار محترمانه تذکر دادم اونی که باید ناراحت بشه منم.حوری هم محکم حرفمو‌میزدم که هم پسرم هم اون طرف متوجه اقتدار صحبت من بشه و بالاتر یه بار با وجود همین تذکر طرف گوشی رو جمع نکرد من پسرمو بغل کردم گفتم هر وقت کارتون تموم شد میایم تو جمعتون و بعد ضمن دور شدن از اونجا برای پسرم میگفتم تا طرف بشنوه که پسرم هر وقت دیدی کسی به حرفت اهمیتی نمیده به جای سکوت از اونحا دور شو هم عصبانی نمیشی هم ناراحت نمیشی تازه کسی رو هم ناراحت نمیکنی با ذوق و خنده

1399/01/19 22:08

پاسخ به

کدومشون پیشی هست؟ ? دیدمشون

پیشول .ولی کلا همشون از یه نویسنده هستن به جز یکیش که با مسایل تربیتی من نمیخوند (مادربزرگه یعنی) بقیه اش خوب بودن.

1399/01/19 22:09

پاسخ به

وای فاطمه من خیلی متوجه نمیشم. ? چطوری یادش دادی خودش تصمیم بگیره؟ مقوله بوسیدن و روش های درست رو چ...

خیلی سخت نیست باید خودت یاد بگیری اون به تو نگاه می‌کنه.مثلا من دوست ندارم هر کسی از در رسید پسرم بره بوسش کنه پس موقع سلام خدافظی بوس نمیکنم کسی رو.ضمن اینکه من دیدم طرف میاد منو به زور میبوسه که پسرم ببینه مثلا من بوسیدمش بره بوسش کنه من اومد جلو طرف برای روبوسی سلام و دست محکمی دادم‌و خودمو‌کشیدم کنار یعنی من اصلا انگار متوجه نشدم تو میخوای روبوسی کنی تموم شد.زیر بار زور که نمیشه رفت ?

1399/01/19 22:15

پاسخ به

روش محترمانه دفاع رو چطور یادش دادی؟ چه جوری باید دفاع کنه؟

خودم دفاع کردم دید یاد گرفت همه چی قصه گفتن نیست بچه نگاه می‌کنه وقتی میگم خودمون همه جانبه میشه دیگه.بچه‌میبینه طرف مادرشو ناراحت کرده مامان چجوری داره برخورد می‌کنه اونم همونکار انجام میده.مثلا من یه بار فوق العاده ناراحت بودم نمیتونستم گریه نکنم شروع کردم گریه کردن پسرمم بغل کردم بعد یه دفعه به خودم نهیب زدم این بچه الان نگران میشه بهتره درستش کنم جای اینکه بگم مامان که گریه نمیکنه و مال پیازه و...گفتم پسرم مامان خیلی ناراحت بود گریه کرد آدم ها وقتی ناراحت میشن گریه میکنن بعد میرن اونیکه از همه بیشتر دوستش دارن بغلش میکنن آروم میشن مثل الان که مامان تو رو از همه بیشتر دوست داره ناراحت بود اومد بغلت کرد آرامش گرفت آخه تو آرامش منی ها.با زبان مادرانه ای که باهاش دارم نه به صورت ادبی و کامپیوتری بعد بهش گفتم یا مثل تو که ناراحت میشی میای بغل مامان بابا گریه میکنی آروم میشی.حالا تو می‌دونی وقتی یکی ناراحته چجوری باید آرومش کرد گفت نه گفتم خب باید دلداریش داد بعدم یه روش دلداری مردونه بهش یاد دادم که شد دلداری بازی الان روزی 100 بار دلداریم میده.ولی نتیجه اون روز این شد که بار بعد ناراحت بودم اما جلو خودمو‌گرفته بودم باهاش بازی میکردم یه دفعه خودش اومد دلداریم داد بعدم گفت مامان از دست فلانی ناراحت نباش?

1399/01/19 22:19

پاسخ به

یاد خواهرشوهرم افتادم ک مدتی دخترم، ندیده بودش. و دخترم غریبی کرد و خواهرشوهرم اصرار داشت ک همچنان ت...

وقتی خودت دفاع بلد نیستی بچه هم یاد نمیگیره حتما قبل از اینکه بزرگتر بشه با یه مشاور خوب یا هر راهی می‌دونی تکنیک های درست رو یاد بگیر

1399/01/19 22:20

پاسخ به

اخ اخ حرف از اختیار زدی خداییش خانواده شوهرم تحصیل کردن و رفتارشون خوبه اما من اختیار اینو نداشتم عک...

1.خب منم حرف می‌شنوم خیلیییی زیاد اما گفتم که واسم الویت نیست واسم تربیت بچم الویته هر کسی تو هر راهی که برداره که جدید باشه برای بقیه بقیه معمولا جلوش میایستن تا بگن راه خودشون درست تره مخصوصا وقتی به خاطر موفقیت های من نوعی توی راهم از سمت عزیزانشون سرزنش بشن‌پس حرفاشون بیشتر هم میشه.من قبل از اینکه خودم بزارم توی این راه در گوشامم بستم البته بسته به این معنی که هر کی هر چی گفت هیچی نگم نه بستم یعنی وقتی دفاع کردم دیگه فکر نکنم وقتی می‌خوام کار درستی کنم دیگه به حرف ها فکر نکنم چون هر کار کنم حرف داخلش هست.
2.صرف نظر از اختیار و اینکه هر *** تصمیم خودشو داره با نذاشتن عکس بچه خیلی موافقم چون بچه ها معصوم هستن و گاهی روایت داریم حتی خود مادر خود پدر بچه رو چشم میزنه یا حتی خود من خودمو چشم میزنم.من یه دعایی بود خونده بودم برا اینکه بخواهیم چشم زخم دور بشه شعرش کرده بودم اینقدر تو خونه هی میخوندم پسرم یاد گرفته بود میخوند اینم باشه هدیه
الله الله ماشاءالله لاقوة الا بالله
.اما بازم میگم هر *** روش خودشو داره یه وقتی شما دوست داری عکس بزاری همسرتون هم مخالفتی نداره عکس ها هم جوری نیست بعد دخترتون بزرگ شد ناراحت بشه از اینکه اینجور عکساش پخش شده( دیگه منظور واضحه) پس دیگه به کسی ارتباطی نداره.

1399/01/19 22:25