مادران ناب

5 عضو

بعد ظهرها کارم این بود برم حیاط تماشا مرغ و خروس ها

1398/12/13 01:48

پاسخ به

بعد ظهرها کارم این بود برم حیاط تماشا مرغ و خروس ها

آخی ????

1398/12/13 01:48

یادمه چند بار دیدم که خروسه پریده رو مرغه . مرغه هم هی داد و فغان

1398/12/13 01:48

می رفتم مادرم از خواب بیدار میکردم که بیا اینا دعواشون شده???

1398/12/13 01:49

منم یه جوجه جواد برام خرید بعد عروسی گفت سرگرمش باش
برمش خونه مامانش حالا تخم میزاره

1398/12/13 01:49

هر کار میکنم خروسه ول نمیکنه مرغه رو

1398/12/13 01:49

پاسخ به

یادمه چند بار دیدم که خروسه پریده رو مرغه . مرغه هم هی داد و فغان

بلال شده خروسه ???

1398/12/13 01:49

مادرمم می گفت اخه چکارشون داری یهو داد میزنی سرشون مرغه میترسه دیگه تخم نمیزاره ها

1398/12/13 01:49

پاسخ به

بلال شده خروسه ???

???

1398/12/13 01:49

امان از این خروسا????

1398/12/13 01:49

پاسخ به

مادرمم می گفت اخه چکارشون داری یهو داد میزنی سرشون مرغه میترسه دیگه تخم نمیزاره ها

عزیزم???

1398/12/13 01:50

چقدر ناراحت می شدم از کار خروسه که می رفتم مادرمو از خواب بیدار میکردم

1398/12/13 01:50

??

1398/12/13 01:50

فکر کردی مرغا رو میزنه ولی از اصل کار خبر نداشتی خواهر جون

1398/12/13 01:51

حالا فکر کن مادرم چطور از من بیگاری می کشید

1398/12/13 01:51

اونموقع ها اینورا خوب هیچکس کولر نداشت

1398/12/13 01:51

پاسخ به

حالا فکر کن مادرم چطور از من بیگاری می کشید

چکار میکردی

1398/12/13 01:51

ظهر به ظهر بابا مامانم دم پنجره پذیرایی که باد گیر خونه بود دراز می کشیدن

1398/12/13 01:51

مادرمم گرمایی

1398/12/13 01:52

همیشه بادبزن دستش بود

1398/12/13 01:52

خب

1398/12/13 01:52

بعد که می دید من ظهرها نمیخوابم

1398/12/13 01:52

بادبزن رو میداد دستم می گفت من مادرتم گناه دارم تا وقتی بیدار بشم بشین اینجا بادم بزن

1398/12/13 01:52

ای جان دوست از خود گذسته من???

1398/12/13 01:52

من ساده هم باور کن پیش میومد دوساعت اونجا می نشستم باد میزدم

1398/12/13 01:52