مادران ناب

5 عضو

عشق مهربونم????

1398/12/13 01:53

الا نبهش میگم تو از من سو استفاده میکردی

1398/12/13 01:53

میگه نه

1398/12/13 01:53

تعریف میکنی منم تو ذهن خودم شمالو تصور میکنم
یاد فیلما میوفتم

1398/12/13 01:53

حالا خوبه مادرم بوده زن بابام نبوده

1398/12/13 01:54

???

1398/12/13 01:54

پاسخ به

الا نبهش میگم تو از من سو استفاده میکردی

کولر کی بودی عشقم

1398/12/13 01:54

پاسخ به

حالا خوبه مادرم بوده زن بابام نبوده

????

1398/12/13 01:54

وایی اینو برات تعریف کنم بخند

1398/12/13 01:54

قدیما خوب گنجشک زیاد بود

1398/12/13 01:54

جونم

1398/12/13 01:54

پاسخ به

قدیما خوب گنجشک زیاد بود

آره خب

1398/12/13 01:54

داداشام یه جا تو حیاط برنج می ریختن

1398/12/13 01:54

کنارش یه جعبه ایستاده میزاشتن

1398/12/13 01:55

به سر جعبه نخ می بستن

1398/12/13 01:55

پاسخ به

کنارش یه جعبه ایستاده میزاشتن

گنجشک بگیرن

1398/12/13 01:55

تا گنجشکه میومد غذا بخوره

1398/12/13 01:55

نخ رو می کشیدن و بالاخره گنجشکه رو می گرفتن

1398/12/13 01:55

اخی ?

1398/12/13 01:55

البته نخشون بلند بود خودشون می رفتن سه متر اونورتر پشت بوته گل سرخ قایم می شدن

1398/12/13 01:55

بعد

1398/12/13 01:55

گاهی که من ظهرها خوابم نمیبرد نمیزاشتم بخوابن

1398/12/13 01:56

خب?

1398/12/13 01:56

برا من جعبه و پلو رو اماده میکردن تو حیاط

1398/12/13 01:56

ولی نخه یک متر بیشتر نبود

1398/12/13 01:56