مادران ناب

5 عضو

پاسخ به

چند وقت بعد راضی شدن؟

یکسال بعد

1398/12/13 02:12

پاسخ به

اصلا اهل بیرون رفتن نبودم دوستامم همه تهران شوهر کرده بودن کسی نبود باهاش برم بیرون

به سختی میشد بری بیرون باهاش

1398/12/13 02:12

پاسخ به

یکسال بعد

چه خوبه که به عشقت رسیدی عزیزم

1398/12/13 02:12

فکر کن روز مرد اونسال گمونم خرداد بود

1398/12/13 02:12

پاسخ به

فکر کن روز مرد اونسال گمونم خرداد بود

خب

1398/12/13 02:12

اومد گفت خرداد هم تولدمه هم روز مرد جور کن صبح تا شب با هم باشیم

1398/12/13 02:13

منم یه دوست فابریک دارم از 4 سالگی با هم دوستیم اونم ساکن تهرانه الان

1398/12/13 02:13

خب

1398/12/13 02:13

به خانواده گفتم فرزانه از تهران اومده با خانواده اش نمیخواد بیاد خونه ما راحت نیست به من گفته یه روز رو بیا با هم بریم بیرون

1398/12/13 02:14

خوب خانواده ام هیچوقت از من خطایی ندیده بودن باور کردن

1398/12/13 02:14

هیچی دیگه دو در کردیم

1398/12/13 02:14

پاسخ به

خوب خانواده ام هیچوقت از من خطایی ندیده بودن باور کردن

آره درسته

1398/12/13 02:14

اونروز رفتیم اول ناهار بیرون

1398/12/13 02:14

پاسخ به

هیچی دیگه دو در کردیم

چه خوب

1398/12/13 02:14

جفتمون از خجالت و هیجان دستهامون موقع غذا کشیدن و خوردن می لرزید

1398/12/13 02:15

هنوز همو مسخره می کنیم سر اون روز

1398/12/13 02:15

پاسخ به

جفتمون از خجالت و هیجان دستهامون موقع غذا کشیدن و خوردن می لرزید

آخی عزیزم

1398/12/13 02:15

بعد زدیم رفتیم رامسر

1398/12/13 02:15

فکر کن رامسر تا لاهیجان یکساعت و نیم راهه

1398/12/13 02:15

پاسخ به

جفتمون از خجالت و هیجان دستهامون موقع غذا کشیدن و خوردن می لرزید

نشونه نجابتتون بوده

1398/12/13 02:15

رفتیم لب دریا شهر بازی و تله کابین و قایق سواری

1398/12/13 02:15

پاسخ به

فکر کن رامسر تا لاهیجان یکساعت و نیم راهه

آره خب
خوب جرات کردی??

1398/12/13 02:16

چقدر اونروز خوش گذشت

1398/12/13 02:16

پاسخ به

رفتیم لب دریا شهر بازی و تله کابین و قایق سواری

چه خوب

1398/12/13 02:16

برگشتنی هی احمد اقا می گفت چیزی یادت نرفت

1398/12/13 02:16