آشپزی حرفه ای کدبانو😋😋

610 عضو

پاسخ به

ولی خیلی اذیتم کردن دلم باهاش صاف نمیشه من توهین به خانوادمو اصلا قبول نمیکنم اصلا

میدونم چی میگی ولی نری جلوی شوهرت میشی کینه ای

1398/12/29 23:23

پاسخ به

من دقیقا همینو دیروز گفتم ب شوهرم گفتم خواهرت ب تو احترام نمیذاره هرچی از دعنش درمیاد میگه ولی من بخ...

همشون همینن

1398/12/29 23:23

پاسخ به

میدونی شوهرم خیلی بد اخلاقه ینی خوبه ها عالی بود انقد تو گوشش خوندن که دیگه اصن منو نمیشناسه همش دلم...

سیاست نداری اصلا

1398/12/29 23:23

پاسخ به

همشون همینن

اره مردا از لحاظ احترام ارضا بشن تا اخر عمر نوکرت میشن

1398/12/29 23:23

پاسخ به

من دقیقا همینو دیروز گفتم ب شوهرم گفتم خواهرت ب تو احترام نمیذاره هرچی از دعنش درمیاد میگه ولی من بخ...

خوبه شوهرت ولی شوهرمن هرچی بگن میگه اونا مگه چی گفتن و فلان

1398/12/29 23:24

پاسخ به

سیاست نداری اصلا

همینم بده دیگه ندارم

1398/12/29 23:24

پاسخ به

واای عین من

اره والا.برادرشوهرم ماشین خرید چک لازم بود سه تا شوهرم زنگ زد به بابام گفت عمو دوتا چک داری بهم بدی بابامم گفت محمد یدونه دارم بقران بنویسم فردا بفرستم برات شوهرمم گفت باشه فردا زنگ میزنم بهت میگم لازم شد بفرست دستت درد نکنه.بعداش فرداش دیگه شوهرم زنگ نزد به بابام نگفت بفرست مادرشوهرم فوش داد بابامو گفت چک به شوهر خواهرت میده ولی به پسرای من نمیده نمیدونم فوشای بد داد منم گفتم اخه زنعمو هنوز شوهرم به بابام نگفته که بفرست.گفت نه گفته بابات نفرستاده شما به من نمیگین

1398/12/29 23:25

پاسخ به

میدونم چی میگی ولی نری جلوی شوهرت میشی کینه ای

چی بگم والا

1398/12/29 23:25

میدونین اخه بزار بگم شما قضاوتم کنین

1398/12/29 23:25

پاسخ به

اره مردا از لحاظ احترام ارضا بشن تا اخر عمر نوکرت میشن

من شوهرم خوبه اسرارم نمیکنه برم یا نرم ولی نمیدونم چیکار کنم

1398/12/29 23:25

پاسخ به

اره والا.برادرشوهرم ماشین خرید چک لازم بود سه تا شوهرم زنگ زد به بابام گفت عمو دوتا چک داری بهم بدی ...

شوهرت بعد میگف جریان چیه ب مادرش خو

1398/12/29 23:26

پاسخ به

خوبه شوهرت ولی شوهرمن هرچی بگن میگه اونا مگه چی گفتن و فلان

نههه چون خودتو ب شوهرت ثابت نکردی

1398/12/29 23:26

پاسخ به

نههه چون خودتو ب شوهرت ثابت نکردی

چجوری اخه من عصبی بشم هرچی از دهنم دربیاد میگم خستم از دستشون

1398/12/29 23:27

پاسخ به

همینم بده دیگه ندارم

سعی کن داشته باشی من صبح خودم دعوا انداختم خودموکشیدم کنار آخرشم گفتم بس کنین دیگه اه بابا مریض میشه آخرش خوبه شدم

1398/12/29 23:27

پاسخ به

من شوهرم خوبه اسرارم نمیکنه برم یا نرم ولی نمیدونم چیکار کنم

منم شوهرم اصرار نمیکنه ولی قبل از اینکه بیایم خونه مادرش سر اینکه آبجیش میاد من نمیاد باهاش دعوام شد گفتم میام باهات ولی ن بخاطر تو بخاطر مامان و بابات

1398/12/29 23:28

منو شوهرم سر یه جیز الکی دعوامون شد بعد شوهرم کشش داد و ب کتک کاری و اینا کشید بعد مادرشوهرم اومد خونمون بالا خونشون میشینم اومد بااینکه مقصر پسرش بود و کلی ب من فوش داد و رف منم هیچی نگفتم بعداز ظهر همون روز رفتم خونه مامانم شون

1398/12/29 23:28

پاسخ به

چجوری اخه من عصبی بشم هرچی از دهنم دربیاد میگم خستم از دستشون

اصلاااا این کارو نکن منم مثل تو بودم
ولی امروز حرف نزدم خواهرش خودشو جر میداد همه میگفتن ببین مهسا جای بچته ساکته درحالیکه تو مقصری

1398/12/29 23:28

کع تو راه شوهرم اومد بچه رو گرف ازم بعد کل شب و نیورد ساعت 10بپه نوزادو اورد داداشش داد

1398/12/29 23:29

ببین چقد فهم و شعور داره

1398/12/29 23:29

پاسخ به

شوهرت بعد میگف جریان چیه ب مادرش خو

خو موضوع اینه که نمیفهمه دیگه.بعد این جریان یه روز صب خواهرشوهرم خونه ی ما بودن تازه بیدار شدیم از خواب 12 بود خواستم صبحونه بزارم براشون نگو گوشیم رو بی صدا بوده نفهمیدم مادرشوهرم زنگ زده نشنیدم بعداش یه نیم ساعت بعداش گوشیمو برداشتم دیدم زنگ زده زنگ زدم بهش گفتم زنعمو زنگ زدی نشنیدم مهمون داشتم.گفت بیا خونرو تمیز کن گفتم باشه.خب مهمون داشتم مهمونام رفتن پا شدم رفتم هرجی از دهنش در اومد بهم گفت.گفت تو وظیفته بیای خونه ی منو تمیز کنی چرا دیر اومدی نیم ساعت میگم خب مهمون داشتم جیکار کنم میگه.بدرک مهمون داشتی من مهم ترم انقد فوشم داد دیگه منم اومدن به شوهرم گفتم شوهرم رفت دعواش کرد.از اونروز حرف نمیزنیم

1398/12/29 23:29

بعد روز بعد دوباره اومد بگیرع بهش ندادم و دوباره دعوا شد و جلو مامانم و داداشم منو زد و بچه رو گرف ازم برد

1398/12/29 23:29

پاسخ به

منم شوهرم اصرار نمیکنه ولی قبل از اینکه بیایم خونه مادرش سر اینکه آبجیش میاد من نمیاد باهاش دعوام شد...

اهان

1398/12/29 23:29

بعد من چن ساعت صبر کردم شوهرم هی پیام میداد که برو گمشو دیگه بچه رو بهت نمیدم و فلان و اینا

1398/12/29 23:30

پاسخ به

بعد من چن ساعت صبر کردم شوهرم هی پیام میداد که برو گمشو دیگه بچه رو بهت نمیدم و فلان و اینا

خب

1398/12/29 23:30

تااینکه زنگ زدم پلیس و شکایت کردم و بانامه قاضی رفتم دم درخونم بلافاصله مادرش دراومد و گف محمد خونه نیس بچه هم نیس

1398/12/29 23:31