داش میترسوند منو کلا

ته دلمو خالی کنه

منم گفتم من اصن ترس ندارم

هی میگه گشادمیشی وهمه میگن ازاونجاش زایده وفلان گفتم برای حرف یکی نمیام خودمو بدبخت کنم

گفتم الان توخوبی سزا کردی یک عالمه شکم اوردی

پاسخ به

هی میگه گشادمیشی وهمه میگن ازاونجاش زایده وفلان گفتم برای حرف یکی نمیام خودمو بدبخت کنم

گشاد ک بابا میدوزنت دیگ

مریم فک میکنم چن روزه حالات افسردگی گرفتتم

اره زیبایی میری ازالانتم بهتر

دلم‌میخاد گریه کنم

الکی

بعد همش بهونه میگیرم ک چرا هیچکس دعوتمون نمیکنه

خونش

دوستم دوشکم زایده میگم الان چجوری میگه انقدتنگ تورابطه اذیت میشم

میشه اگر چندتای دیگم بیارم بازم طبیعی

پاسخ به

مریم فک میکنم چن روزه حالات افسردگی گرفتتم

چرا

? منم دلم مهمونی میخواد

سفره حاظراماده

بعد 5 سال زندگی برا بار اول امشب گفتم ب حمید بگو شام درس کنن بریم

خوب چی گفتن

اصلا دعوت نمیکنن

مریم احساس میکتم این روند برم جلو افسرده میشم

نه اصلا فقط میگن مدیونی نیای خونمون ولی اصلا دعوتی درکار نیس ولی امشب دیگ زور بالا اومد

وای منم خاشم اینجورنیس

غذاسونم کوکو اسفناج بودا ولی در کنارش پرررر خیار شور و ترشی و ...

کیف داد