The chronograph is started when the event is seen and stopped when it is heard. The chronograph seconds hand indicates the distance from the event on the telemetric scale. Telemeter: on account of most replica watches using a telemeter scale, best rolex replica Three different views from three different continents on the finalists in the Chronograph category at this years Grand Prix d . Audemars Piguet Replica Uk omegasphereco uk.

خاطرات منودوقلوهام

40 عضو

شروع کروم به شیاف زدن روزی دوتا

1400/03/10 11:43

دوروز بعد ازمایشم شد 256عالی بود سه برابر

1400/03/10 11:44

رفتم دکتر گفت انوکسا رو شروع کن

1400/03/10 11:44

وامپول پروژسترون 50 دوتاباهم تاده روز

1400/03/10 11:45

لکام قطع شد

1400/03/10 11:45

روز 35 شد 552

1400/03/10 11:45

کمتراز سه برابر نگران شدم به دکترگفتم

1400/03/10 11:46

گفت خوبه

1400/03/10 11:46

گذشت تا اول خرداد که امپولام تموم شدن

1400/03/10 11:46

دلدرد عجیبی گرفتم به دکترم گفتم طول کشید تاجواب بدن رفتم ی جادیگه سنوکرد من 6هفتم بود وی ساک 5هفته دید

1400/03/10 12:27

گفت فردا برو سنوواژینال رفتم سنو خیلی هم طول کشید ولی هیچی ندید گفت فردابتارو تکرارکن و48ساعت بعدش

1400/03/10 12:28

فرداش دوشنبه 3خردادبتاروتکرارکردم شده بود538دردکتف امونمو بریده بود عصربه دکترگفتم گفت بروبیماستان خارج رحمیه

1400/03/10 12:29

رفتم بیمارستان سنو شدم ی ساک پنج هفته وی روز دیدن باکیسه زرده وبتام شد 532 فرستادن خونه گفتن احتمال اینکه داره سقط میشه زیاده چهارشنبه بتامو تکرار کردم شده بود521

1400/03/11 08:02

خودم داروهامو استفاده نکردم دیگه رفتم پیش دکترم دکترسعید سنو کرد اونم همونو توسنو دید 5هفته

1400/03/11 08:03

گفت داروهاتو ول کن وی آزمایش دی اف تی براشوهرم نوشت

1400/03/11 08:03

تومطب گریه شدم ازتموم تلاشایی که توی اون 9ماه بعد سقط کرده بودم

1400/03/11 08:04

احساس تهی بودن بهم دست داد دیگه اشکام هیج وقت نیومدن

1400/03/11 08:04

شدم ی ادم آهنی

1400/03/11 08:04

اومدم خونه پیاده روی کردم زعفرون خوردم خبری نشد

1400/03/11 08:05

سنگینی وپله و آویشن فایده نکرده رفتم روستا پیش خانواده عصر جمعه ی دفعه مث شیراب خون ریزی من شروع شد بدون هیچ دردشدیدی دردم درحد پریود ولی خون ریزی ازپریود بیشتربود

1400/03/11 08:07

خدا داشت تاریخو میکوبوند توسرم سال 99هشت خرداد تاریخ اولین روز قائدگی براقبلیم بود وحالا شنبه 8خرداد 1400

1400/03/11 08:08

پیام دادم دکترم گفتم اینجوریم خون ریزیم

1400/03/11 08:08

گفت برو بیمارستان تاعصرترسیدم بعدش رفتم مطبش گفت اینقد نگرانت شدم گفتم شاید بیهوش شدی ازخون ریزی

1400/03/11 08:09

نامه داد وبستری بشم

1400/03/11 08:09

بستری شدم ودوباره سنو شده بود 5هفته ودوروز ولی داخل ساک پرازخون بود اینبار

1400/03/11 08:10