قرارشد26تیربریم دکترعصرشم خریدسیسمونی اخه احتمال داشتم زودزایمان کنم خلاصه من باشوهرم ومادرم رفتیم دکتر مادربرااولین باربااصراراومدداخل تاصدای قلب نوهاشوبشونه اولش قل اولم زودصداش پیداش شدولی اون یکی خیلی طول کشیدهممون استرس گرفتیم ولی بالاخره پیداشد بادکتررفتیم نشستیم دکترتاکه روم هاموکه دیدشک شد واینکه وزنم از13هفتگی تااون موقع 25کلیواضاف شده بود گفت سردردنداری گفتم اره شدید گفت نامه میدم سریع بروبستری شوتای ازمایش ازت بگیرن اوناتحت نظرباشی خلاصه بادل اشوبه فراوان رفتیم بیمارستان بستری شدم ساعت 7شب 26تیر96دوشنبه هرقل بیست دقیقه سه ساعتی یک باربایدنوارقلب بگیریم خواب وخوراک نداشتم اون روزاتواون اتاق زایشگاه تنهاهمدمم خدابودوبچهام فرداش شدمن ازمایش 24ساعتی دفع پرویین دادم
1399/10/09 21:36