من دهنم عین تمساح باز بود همه اینا در عرض 5ثانیه هم طول نکشید
کوثر خودشو گریون کرد و با دستش کله اشو ماساژ میداد گفت:اخ سرممم خدا لعنتشون کنه
صدای خش خش اومد و اقاعلیِ کوثر از پشت بوته ها اومد بیرون
برا کوثر چشم و ابرو بالا انداختم
علی گفت:خیلی معذرت میخام با بچها اومدیم اینجا داشتن والیبال بازی میکرد یدفعه توپ پرت شد اینطرف شما چیزیتون ک نشد
کوثر که خودشو مرتب نشون میداد گفت:نه نه مال چیزیمون نشد
با چشای در اومده رو به کوثر و علی گفتم::چی چیو چیزی نشده توپ خورد از سرت خاستی منو جر بدی ک
1400/05/05 15:40