مامانای اقدام 1401

7 عضو

خب برو

1401/03/18 15:28

چند روز برو خونه بابات بزار بترسه

1401/03/18 15:28

بگو من نمیتونم تحمل کنم منم آدم حق نظر دادن دارم حتی اگر اشتباه کنم

1401/03/18 15:29

میاد جلومو میگیره میگه وایسا امین بیاد ببرت من سپردم دس اون منم نمیخام اونا بفهمن برم خونشون

1401/03/18 15:29

پاسخ به

میاد جلومو میگیره میگه وایسا امین بیاد ببرت من سپردم دس اون منم نمیخام اونا بفهمن برم خونشون

امین کیه

1401/03/18 15:29

پاسخ به

چند روز برو خونه بابات بزار بترسه

اینجوری قضیه خیلی بزرگ میشه دیگه نمیشه جمش کرد اونم لج میکنه بدتر میشه دیگه اون موقه قید بچمم باید بزنم

1401/03/18 15:30

پاسخ به

امین کیه

داداشم

1401/03/18 15:30

پاسخ به

میاد جلومو میگیره میگه وایسا امین بیاد ببرت من سپردم دس اون منم نمیخام اونا بفهمن برم خونشون

نه دیگه قرار نیست حرف اون بشه

1401/03/18 15:30

پاسخ به

نه دیگه قرار نیست حرف اون بشه

میشه هرکار کنم میشه امتحان کردم

1401/03/18 15:30

خودت برو ماشین بگیر برو خونه مامانت بگو من آدمم از خودم میتونم مراقبت کنم

1401/03/18 15:30

پاسخ به

اینجوری قضیه خیلی بزرگ میشه دیگه نمیشه جمش کرد اونم لج میکنه بدتر میشه دیگه اون موقه قید بچمم باید ب...

خب نمیشه که اینطوری

1401/03/18 15:31

پس باید صبر تو بیشتر کنی ریز ریز حرفتو به کرسی بنشونی

1401/03/18 15:31

اون فهمیده بخاطر بچت همه مار میکنی

1401/03/18 15:31

دوسش داری؟

1401/03/18 15:31

پاسخ به

خودت برو ماشین بگیر برو خونه مامانت بگو من آدمم از خودم میتونم مراقبت کنم

اصن برم خونه مامانم اینا جا برامن نیس چون میگن ایمان عاقل منطقیه تو ی کاری کردی ک ب اینجا رسیده همه طرف اونن بعدم بابام میگه خودت خواسی باهاش باشی

1401/03/18 15:31

منم شوهرمو چون دوست داشتم خیلی باهاش کنار اومدم

1401/03/18 15:32

پاسخ به

اصن برم خونه مامانم اینا جا برامن نیس چون میگن ایمان عاقل منطقیه تو ی کاری کردی ک ب اینجا رسیده همه ...

آها خودت اصرار کردی به ازدواج

1401/03/18 15:32

پاسخ به

اون فهمیده بخاطر بچت همه مار میکنی

اره دو سال پیش بچم 20 روزش بود سر اینکه چرا بقیه میگن من شیر ندارم دعوامون شد گفتم میرم بچه رو ازم گرف گف هری هرجا میری بدون بچه

1401/03/18 15:32

پاسخ به

اره دو سال پیش بچم 20 روزش بود سر اینکه چرا بقیه میگن من شیر ندارم دعوامون شد گفتم میرم بچه رو ازم گ...

مامان ما میرفت ما رو میزاشت م میرفت البته خوب می‌دانست بابام از خودش مهربونتره

1401/03/18 15:33

پاسخ به

آها خودت اصرار کردی به ازدواج

دوس امینمون بود من باهاش دوس شدم 3 سال سختی کشیدیم 10 بار نزدیک بود جدامون کنن حالا بابام اون اول گف دعوا کنین بیای بگی بمونم اینجا نداریم پا حرفت وایسا

1401/03/18 15:33

نمی دونم خواهر میترسم راهتگنمایت کنم اشتباه باشه

1401/03/18 15:34

پاسخ به

مامان ما میرفت ما رو میزاشت م میرفت البته خوب می‌دانست بابام از خودش مهربونتره

من برم خونمون همه چی خراب میشه از چشش میوفتم همینقدرم ک هسم

1401/03/18 15:34

پاسخ به

دوس امینمون بود من باهاش دوس شدم 3 سال سختی کشیدیم 10 بار نزدیک بود جدامون کنن حالا بابام اون اول گف...

خب دیگه پس حق دارن اتمام حجت کردن باهات

1401/03/18 15:34

پاسخ به

دوسش داری؟

اره بخدا ولی چن وقته کارش ک زیاد شه نمیبینه منو

1401/03/18 15:34

پاسخ به

من برم خونمون همه چی خراب میشه از چشش میوفتم همینقدرم ک هسم

خوب اون موقع اینطوری نبود نفهمیدی حرف حرف خودشه؟

1401/03/18 15:34