پاسخ به اینکارا روحیه پسرت داغون میکن میدونم خیلییی سخت ولی شوهرت میتونست ببرتش بیرون چندتا خوراکی براش میخر...
بخدا همه چیو قبول دارم فاطمه
ولی تو نمیدونی تو بدترین شرایط آدم قرار میگیره...
اخه دیروز ک رفت تو خیابون خیلی هممون ترسیدیم مخصوصا دیدن من حالم بده همه ریدن بخودشون یک کمردرد و دل دردی گرفتم بخودم میپیچیدم
هی شوهرم میومد میگفت بچه تکون میخوره
هیچکارت نشد، لعنتی هممون فوبیا پارگی کیسه اب داریم.
مادرشوهرم داشت سکته میکرد
نمیدونی ها
خواهرشوهر کوچکم انقد نگران شده بود هی ازم میپرسید خوبی؟
همش بخاطر این پسر فضولم بود من اینجوری شدم
1401/04/28 11:43