داستان نویسان📝

49 عضو

بعد گوشیشو گرفت ی نگاهی کنه شماره خودشو گرفت اما ب مامان مهرسا نگفت اخر شب پیام داد بش ?

1401/09/02 16:16

چقد دقیق گفتم?

1401/09/02 16:16

از همونجا شروع شد داستان

1401/09/02 16:17

مامان مرسانا جواب نمی‌داد تا این که قسم خورد جواب داد

1401/09/02 16:17

فقط خودمم نمیدونم پسر دایی حقی یا نوه دایی چیزیه والا?

1401/09/02 16:17

پاسخ به

مامان مرسانا جواب نمی‌داد تا این که قسم خورد جواب داد

اینو یادم رفت بگم

1401/09/02 16:17

خیلی دقیق گفتین

1401/09/02 16:17

?

1401/09/02 16:17

از خودش دقیقتر گفتیم

1401/09/02 16:18

ایول?

1401/09/02 16:18

اون موقع زن داشته که پیام داده

1401/09/02 16:18

بعدش دیگه شروع شد اون اقا رد نشد ازش

1401/09/02 16:18

نمیشه ویس داد

1401/09/02 16:18

ویس بدم بگم

1401/09/02 16:18

پاسخ به

بعدش دیگه شروع شد اون اقا رد نشد ازش

ن مجرد بودن

1401/09/02 16:18

پاسخ به

اون موقع زن داشته که پیام داده

ن بابا

1401/09/02 16:18

پاسخ به

ویس بدم بگم

اره بگو

1401/09/02 16:18

نه جفتمون مجرد بودیم

1401/09/02 16:18

اره بگو

1401/09/02 16:18

ولی جا نزاری چیزی رو

1401/09/02 16:18

?

1401/09/02 16:19

چطوری خب?

1401/09/02 16:19

پاسخ به

ولی جا نزاری چیزی رو

??چشوم

1401/09/02 16:19

هیچی بگو اشکال نداره فقط دوپارت منو ک جا موندم دقیق بگو اونجا برام مهمه??

1401/09/02 16:19

مامان مرسانا جان ما میخندیم ک ناراحت نمیشی؟اخه نمیخوایم فضا غمگین باشه زیاد

1401/09/02 16:20