بعضی هامیگن داستانت سکسیه ولی من چیز ناجور توش نمیبینم اگه به لب گرفتن میگین *** پ به اون کاراچی میگین؟
من یه دختر12ساله بودم شوهرم25سالش..باهم فامیل بودیم شوهرم میشد پسرخاله مامانم.یه خاله دارم خیلی باشوهرم جوره همیشه وقتی خالم میومداونجا شوهرمم سریع میومد ومن ازاین موضوع حرص میخوردم اخه ازش خیلی متنفربودم بدم میومدازش..بعدخانواده مادریم آخره هفته هاجمع میشن خونه پدربزرگم..منم ازشوهرم متنفربودم وقتی میدیدمش اعصابم خوردمیشد..یه داداشم دارم که اونموقع 5سالش بود..شوهرم اذیتش میکردوسربه سرش میذاشت منم حرص میخوردم میگفت نکن مگه مریضی اونم میگفت بتوچه دلم میخاد?خلاصه کل کل خیلی داشتیم باهم.سرهرچیزی بهم گیرمیدادیم.وقتی میرفتم اونجا میومد آیفون میزد میگفتم کیه میگفت بازکن آیفون رومیزاشتم میگفتم اَه این باز اومد بعدم میرفتم تواتاق و درو همچین میزدم بهم که خونه میلرزید??گذشت تامن چشمام ضعیف شد ورفتم دکتر گفت باید عینک بزنی رفتم یه عینک سفارش دادمو گرفتم زدم به چشمام..ازهمون راه رفتیم خونه پدربزرگم که شوهرمم اونجا بود وقتی منو دید خندید اصلا انتظار نداشتم گفتم حتما دیوونه شده?خندیدوگفت مبارکه منم نمیدونم چرا خندیدم وگفتم ممنون?گذشت تاسه ماه بعد...سه ماه بعدش من یشب باخالم رفتم خونه دخترش..بعدهمینجوری که نشسته بودم همه سرشون توگوشیاشون بود..یهو دیدم خالم گفت شیدا متولد چه سالی هستی؟خیلی عادی گفتم82بعددودقیقه گفت متولدچه ماهی؟اینجا یکم مشکوک شدم اخه ازمن سوال میکرد بعدش سریع یچیزی توگوشیش تایپ میکرد گفتم چطور گفت هیچی بگو گفتم مهر.دیدم سریع یچیزی تایپ کرد بعدگفت چندمهر؟گفتم خاله بیخیال برای چی میپرسی ینی تونمیدونی؟دخترخاله فضولم که ازهمه چی خبرداشت گفت21مهر..گفتم تونمیشه لال بمونی عایا؟گذشت تافرداشب من خابیدم خونه دخترخالم فرداصبحش دخترخالم گفت شیدامیخام راجب یچیزی باهات حرف بزنم گفتم چی؟گفتم یه نظری ازت میخام گفتم بله؟گفت نظرت راجب حامد(شوهرم)چیه؟منومیگی کپ کردم گفتم نظر خاصی ندارم خوبه..گفت ینی اگه بیادخاستگاری مثبته جوابت؟گفتم ها?حامدبیادخاستگاری من؟بیخیال شوخی نکن اصلا قشنگ نیس خیلی کاره زشتیه..دخترخالم گفت بخدا راست میگم ازت خاستگاری کرده گفتم اها پ خاله دیشب داشت به اون آمارمنو میداد؟گفت اره..گفتم اصلا باورنمیکنم
اخه خیلی سخت بود باورش برام..ظهرشد خالم زنگ زدبه دخترخالم گفت چیشد بهش گفتی؟گفت اره ولی باورنمیکنه خلاصه خالمم بهم گفت من گفتم باورنمیکنم یکماه بعدش دیدم نه انگار قضیه داره جدی میشه..خواهراش
1401/09/02 16:22