The chronograph is started when the event is seen and stopped when it is heard. The chronograph seconds hand indicates the distance from the event on the telemetric scale. Telemeter: on account of most replica watches using a telemeter scale, best rolex replica Three different views from three different continents on the finalists in the Chronograph category at this years Grand Prix d . Audemars Piguet Replica Uk omegasphereco uk.

دلبرونه♥️

113 عضو

پاسخ به

من

کجا میبینی؟

1401/10/07 15:36

من دیشب از اپل دوباره خوندم ??

1401/10/07 15:37

پاسخ به

کجا میبینی؟

ماهواره?

1401/10/07 15:37

پاسخ به

ماهواره?

فک کردم تل میبینی

1401/10/07 15:38

سلام چطوری من داستان خوندم این جمله ات که گفتی اگر خیلی طول کشید یعنی خدا داره قشنگ ترش میکنه بشدت روم تاثیر گذاشت

1401/10/07 15:38

پاسخ به

دیگ تموم شد ادامه زندگیمو نمیگم دیگه

وای نه بگو محیا جان?

1401/10/07 15:40

پاسخ به

سلام چطوری من داستان خوندم این جمله ات که گفتی اگر خیلی طول کشید یعنی خدا داره قشنگ ترش میکنه بشدت ر...

?منم ب همین جمله امید دارم

1401/10/07 15:45

پاسخ به

?منم ب همین جمله امید دارم

چند وقته زایمان کردی

1401/10/07 15:46

دوماه 25 روز

1401/10/07 15:47

پاسخ به

دوماه 25 روز

بسلامتی

1401/10/07 15:47

فداتشم عزیزم

1401/10/07 15:47

هیچوقت پشیمون نشد آرش

1401/10/07 15:47

بخاطر بچه؟

1401/10/07 15:48

شد
مامانش نزاشت

1401/10/07 15:48

دیگه نمیگی ادامه داستانتو

1401/10/07 15:49

سلام محیا جون، واقعا با خوندن داستانت دلم خیلی شکست برای سرگشتی که داشتی توی اون سن کم کلی سختی کشیدی
پس از هر سختی آسانیست، تو کلی سختی کشیدی اما الان خداروشکر همسر خوبی گیرت افتاده و کنار هم خوشبختید، ان شاءالله که همیشه دلت شاد باشه

1401/10/07 15:49

پاسخ به

?منم ب همین جمله امید دارم

انشالله واسه من اتفاق بیوفته خیلی محتاجشم

1401/10/07 15:50

پاسخ به

سلام محیا جون، واقعا با خوندن داستانت دلم خیلی شکست برای سرگشتی که داشتی توی اون سن کم کلی سختی کشید...

من که کلا اشکم میریخته??محیا مثل خواهره

1401/10/07 15:50

خیلی دوست دارم ببینمت اگه امکانش هست ?

1401/10/07 15:50

آره خیلیا باعث میشن زندگیا خراب بشه مخصوصا مادرشوهر

1401/10/07 15:56

من حس میکنم اگه مامان بابای آرش دخالت نمیکردن و انقد اذیت نمیکردن شما خوشبخت میشدین

1401/10/07 15:58

سلام ،محیا جان ،داستانت رو خوندم چقدر سختی کشیدی? کاش زودتر از این ها طلاق میگرفتی چطور با اون همه کتک طاقت آوردی
انشالله همیشه خوشبخت ترین باشی و دیگه سختی نکشی

1401/10/07 16:00

سلام محیا خانم...
داستانت متفاوت بود....
چرا اینقدر تو سن پایین ازدواج کردی؟
چنتا خواهر برادر بودید؟

1401/10/07 16:01

الان چند سالته؟

1401/10/07 16:02

الان راضی هستی از زندگیت؟

1401/10/07 16:02