پای شایان پیچ خورده بود ب جانان داشتم توضیح میدادم ک پای داداشی اوف شده از رو پاش نری و قشنگ داشتم حرف میزدم یهوی با دو پا از رو پا پیچ خورده ش رد شد
شایان کبود شد از گریع تصورش برا خودم حتی وحشتناک بود منم آروم زدم رو دست جانان گفتم مگه نمگم بدو نکن از رو پاش اونم گریه کرد
حالا هم صدا گریه مکردن
مادر شوهرم گفت ب چ حقی بچه رو میزنی اون بچه خاب داره گفتم ن خاب نداره
گفت من میدونم یات
گفتم من مادرشم شما از کجا میفهمید بچه من خاب داره دوباره هم ب من یادندین چحوری بچه بزرگ کنم خودم همه چی بلدم شما همون 5تا رو خوب بزرگ کردین دستتون درد نکنه
گفت من گوه بخورم دوباره چیزی بگم
گفتم دلسوزی نکنید ممنون😂
1403/09/19 14:39