The chronograph is started when the event is seen and stopped when it is heard. The chronograph seconds hand indicates the distance from the event on the telemetric scale. Telemeter: on account of most replica watches using a telemeter scale, best rolex replica Three different views from three different continents on the finalists in the Chronograph category at this years Grand Prix d . Audemars Piguet Replica Uk omegasphereco uk.

خانومانه (عاشقانه)💏💑

19 عضو

?سیاست های زنانه??
#هردو_بخوانیم

✅وقتی همسرتون یه چیزی رو براتون تعریف میکنه:

1⃣خییییلی با اشتیاق و علاقه بهش گوش بدید?
و طوری نشون بدید که حرفاش خیییلی براتون جذاب و هیجان انگیزه...

??
2⃣سعی کنید حتما حتما تو چشماش نگاه کنید وقتی داره صحبت میکنه?
و اینجوری نباشه که اون برای خودش صحبت کنه و شما یه طرف دیگه را نگاه کنید? و یا حواستون به یه جای دیگه باشه و یا مشغول کار خودتون باشید...

??
3⃣از یه سری کلمات و آواها استفاده کنید موقعی که دارید به حرفاش گوش میدید؛
مثلا:
-آها...
-عه چه جالب...
-جدی؟؟؟
وای چه باحال...
-بعدش چی شد؟
-عجب...
-که اینطور...

??
4⃣هرچندوقت یک بار وسط حرفاش،یه کم از ماجرا را تعریف کنید!در حد یه جمله...
این نشون میده که چقدر به حرفاش گوش میدادید؛
مثلا بگید:
پس ماشین وسط جاده ی شمال خراب شد?...
??

5⃣موقعی هم که داره صحبت میکنه،
با تکون دادن سرتون حرفاشو تایید کنید

??
6⃣اگر موضوع خنده داری را براتون تعریف کرده-حتی اگر زیاد خنده دار نبود?-نزنید تو ذوقش و سعی کنید بخندید?

??
7⃣وقتی حرفاش تمام شد متناسب با موضوعی که براتون تعریف کرده باز ه بهش بگید:
خیییلی جالب بود...
وای چقد باحال بود...
?این برای خانوماییکه همسرشون کم حرفه یه نوع تشویق برای حرف زدنه
???
nini.plus/mosbat

1397/08/13 17:31

?سیاست های زنانه??
ایده _ متن _عاشقانه:
ویژه ارسال به همسر ?

آقای خونه همین جور که به فکر شارژ گوشیت هستی

به فکر شارژ بانوی خونه هم باش لطفا ?
???
nini.plus/mosbat

1397/08/13 17:35

پاسخ به

?سیاست های زنانه?? #هردو_بخوانیم ✅وقتی همسرتون یه چیزی رو براتون تعریف میکنه: 1⃣خییییلی با اشتیاق...

اینجاست گلم

1397/08/14 00:44

خانم بلا??

نکات #دلبری آوردیم براتون ...
.
?خانما همیشه از عطر و لباس خواب استفاده کنید،، برای خواب لباس خواب خیلی خانمانه هس حتما داشته باشید و شب ها بپوشید

لباس زیر های جذاب بگیر!! خیلی از خانمها همیشه یه نوع لباس زیر میگیرن سعی کنین متنوع باشین کلی لباس زیر های جذاب هس
امتحان کنید حتما شوهرتون خوشش میاد

??ناخنات بلند باشه ،، منظورم به اندازه هس نه خیلیییی بلند و نه اینکه ناخنتون رو از ته بگیرید ... یه کوچولو داشته باشید و لاک های خوشکل بزنید
???

آرایش ملایم همیشه درمقابل شوهرتون داشته باشید وقتی همسرتون قراره بیاد خونه از سرکار یه رژ لب?? خوشرنگ کافیه
خوشکل کنیییید براش خستگیش در بره و کیف کنه که همچین خانمی داره؛

1397/08/15 21:47

خانم بلا??
#سیاست_های_زنانه

❌"با شوهرت لج نکن؛ رگ خوابشو پیدا کن...!"

هوشمندی یه خانم به پیدا کردن این رگ خواب در همسرش وخانواده‌ی همسرشه!?

? بهترین راه ورود به قلب آقایونی که توی فرهنگ ما بزرگ شدن، ارتباطی صمیمانه با خونوادشون هست. ?

? خانم‌های عزیز؛ شما با شکایت‌های وقت و بی‌وقت از مادر شوهرتون پیش همسرتون، اصلا از مهر مادری کم نمی‌کنید!❌❌❌

? مگه وقتی که همسرتون از مادر خودتون بیاد شکایت کنه از مهر مادرتون کم میشه براتون؟!!!

✅ با اینکار اون چیزی که از دست می‌دید ارج و منزلت خودتون در نگاه همسرتون هست. فقط همین❌❌❌

nini.plus/mosbat

1397/08/15 21:49

????????

✳️ #سیاست_های_زنانه

خانما! بدگویی ممنوع!?

از کسی برای شوهرتون بد گویی نکنید که فقط خودتون رو خراب میکنید. خصوصا که از نزدیکان یا آشناهاش باشه.

به نظرم بی تفاوتی و اینکه اجازه ندید حتی حرفی از کسی که دوسش ندارید به میون بیاد باعث میشه اون کم کم از رابطتتون حذف بشه.

1397/08/15 21:51

نصب اپلیکیشن نی نی پلاس

nin.plus/mosbat

1397/08/16 09:25

خانوما اگه عضو گروه بعدی بودید ترک کنید دیگه اونجا کسی نمیاد بیایین به لینک گروه جدیدمون
nini.plus/ashgan

1397/08/16 17:42

اون شب من رفتم خونه و آخر شب استاد محمد تماس گرفت و کلی ناراحتی و من
چیکار کنم و … راستش دیگه حرفی برای گفتن نداشتم در هر صورت اون دختر نباید
دروغ می گفت اونم به این بزرگی !!!! بعد گفت از یک بابتم براش دلم می سوزه و
بدبخته و می دونم برای جلب محبت من اینکار رو کرده و … خلاصه بعد از کلی
صحبت کردن گوشی رو قطع کرد و ازم خواست با مریم صحبت کنم ! گفتم والا من
نمی دونم چی بگم بهش و …!
فردای اون روز مریم به من طنگ زد و گفت من خجالت زدم و … گریه هم امانش نمی
داد !
گفتم اخه دختر این چه فکرهای بچگانه ای هستش که به ذهنت می رسه ؟!چرا با
خودت اینکارها رو می کنی می خوای به چی بررسی اومد و بهترین محبتها رو می
کرد آخرش چی می خواستی بگی معجزه شده و من خوب شدم ؟!
بعد گفت نه ولی دیدی تو این مدت چقدر هوامو داشت ؟چقدر بهم علاقه نشون می
داد اون منو دوست داره مگه نه ؟ آخگفتم دختر آخه مگه محبت رو گدای می کنن
این چه کاریه می کنی و … خلاصه کلی با هم حرف زدیم و خواهش که یکجوری
درستش کن !
گفتم مریم جون تا الان فک کردم می تونم کاری بکنم ولی الان دیگه نمی دونم چی
بگم !
سر همین مسئله اونها تا یکماه تو سر و کله هم می زدن و قهر و آشتی و … !منم
خودم رو به بهانه های مختلف کنار می کشیدم تا اینکه یک روز استاد محمد تماس
گرفت و گفت من تصمیم داشتم بیشتر در مورد ازدواجمون فک کنم ولی زودتر یک
کاری بکنم ولی حالا که اینطوری کرده بهش گفتم فعلا تا 2 سال دیگه فکر ازدواج با تو
رو ندارم و تازه بای به من ثابت کنی که دیگه اون دختر با اون طرز فکر و … نیستی !!!
سبز گفتم یعین حاضر شدی ببخشی؟! گفت خوب من بهش احتیاج دارم یک جورایی
می گم اینم تقصیر خودم شده و … !
بعد از اون کلی با مریم صحبت کردم و بهش گفتم کمی هر دوتون روی خودتون و
رفتارتون فکر کنید!
در واقع وقتی منی که از نزدیک با اینها آشنا شده بودم و زندگی و مسائل و نوع
برخوردشون رو نگاه می کردم هیچ ثباتی نمی دیدم ،‌نمی دونم از چی بود ! از واقعا
دوست داشتن بود یا از نیاز یا تنهایی و … هر چی بود رفتارشون عجیب بود !
مریم حاضر بود برای استاد محمد هر کاری بکنه ! حاضر بود براش بمیره تا اون بهش
توجه کنه ،‌محبت کنه ،‌و یا حتی اونو ببینه !
استاد محمد هم اگر باهاش صحبت می کردی دو صفحه پر از بدیها و نقص های مریم
می نوشت ولی در نهایت می دیدی باز هم نمی کند و اب پاکی رو دستش نمی
ریخت و نمی گفت نمی خوام یا هر چی ! انگار عادت کرده بود یکی اینطوری منتش
رو بکشه و مثل یک بچه بهش محبت کنه و همه جسم و روحش رو بهش بده !
این داستان همینطوری ادامه داشته تا اینکه یک روز مریم منو دعوت

1397/08/17 16:16

کردن بیرون و منم
رفتم گفت رفتم پیش مشاور و اونم یک سری چیزها گفته و منو فرستده پیش
روانپزشک و اونم دارو داده و الان احساس می کنم خیلی بهتر شدم و … حالا می
خوام کمی روشم رو تغییر بدم و اونطوری که شما ها می گین انجام بدم ببنم چی
می شه ؟گفتم خوبه !
گفت می خوام یکم خودم رو کنار بکشم و اینکه اون با خودش خلوت کنه و … به
خودم هم فرصت دادم تا آخر امسال اگر اومد جلو که هیچی اگر نه من با تمام سختی
هایی که داره خودم رو بکشم کنار !
اولش فک کردم داره همینطوری می گه گفتم دو روز خودتو بی تفاوت نشون بدی روز
سوم نمی تونی چون به محبت کردن اون عادت کردی و .. گفت نه به روح مادرم می
خوام اینکار رو بکنم !تو راست می گی من چرا باید شخصیتم رو اینقدر خورد کنم و
…!!! داشتم شاخ در میابردم ولی باورم نشد !
بعد از اون روز خیلی خیلی ارتباطمون کمرنگ شد و در حد یک اس ام اس و حال
پرسیدن بود و خیلی در جریان کارهاشون نبودم تا اینکه دو ماه بعد استاد محمد
تماس گرفت که اره مریم خیلی بهتر و پخته تر شده و دکتر رفته روش تاثیر خوبی
داشته و … گفتم مگه چطور شده ؟گفت دیگه گیر نمی ده و منطقی تر شده و …
گفتم خوب خدا رو شکر !
گفتم بیشتر فک کنید و ببنید بعد از این 5 سال می خواین چیکار کنید و این که نشد
و آدم وقتی کاری انجام می ده مسئولیتش رو قبول می کنه و اونم یک دختر تنها و
شکست خورده هستش و تو رو همینطور یبا این شرایط قبول داره و برای تو که
تنهایی بهتر کیسه و …
حدودا بعد از یکماه بعد مریم تماس گرفت و گفت با زن پدرش خوب شده و خیلی
خانم خوبیه و منم جریان رو بهش گفتم و اونم گفته من با پدرت صحبت می کنم که
کمکتون کنه و همینطور هم با استاد محمد و … تعجب شاخام داشت می زد بیرون !!
گفت حالا قراره هفته دیگه بره و با استاد محمد صحبت کنه !
دو سه هفته بعد تماس گرفتم ببینم چیکار کردن گفت زن پدرم با استاد محمد صحبت
کرده اونم جدی و از این طرف هم با پدرم و اونو راضی کرده و قرار شده یک شب
استاد رو خونمون دعوت کنیم و …
بعد از اون دیدارهای خانوادگی و محبتهای زن پدر و صحبتهای اونها و تو جمع
خودشون راه دادن و از یکطرف هم صحبت کردن با خواهر بزرگ استاد محمد و …
رابطه اونها بسیار گرمتر و بهتر شد و باور نکردنی طوری که دیگه یادشون رفت که
ستاره آسمانی یکسال خودش رو کشته برای اینها و …
روزها همینطوری می گذشت و منم تقریبا بی خبر چون خیلی خیلی سرشون گرم
شده بود !!
وسطهای زمستون بود که یک شب استاد محمد تماس گرفت و گفت خواستم ازتون
بابات زحماتی که برای ما کشیدین تشکر کنم و بهتون خبر بدم که چند روز دیگه می
خوایم بریم عقد کنیم

1397/08/17 16:16

!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!تعجبسبز یعنی باور نکردنی ترین حرفی رو که می
تونستم بشنوم شنیدم !! اینقدر خوشحال شدم که گریه ام گرفت از ته دلم خوشحال
شدم هر چن تو شوک بودم !
گفتم چی شد که این تصمیم رو گرفتین ؟ گفت خیلی چیزها شما یکسال تو زندگی
منو مریم اومدین ولی تاثیری گذاشتین که هیچ *** نتونسته بود نه روی مریم بگذاره
نه روی من تو این مدت هم من تغییر کردم هم مریم ! خوب که فک کردم دیدم
شمادرست می گین مریم بهتر انتخاب من می تونه باشه برای ازدواجم اون تمام خلا
های زندگی منو پر می کنه و الان احساس می کنم دوستش دارم و … !
به شوخی گفتم یکم شبیه فیلم هندی ها نیست ! خندید و گفت نه به خدا جدی
می گم !و بعد هم با مریم صحبت کردم و تبریک گفتم ! خیلی خیلی خوشحال شدم
استاد محمد بارها اون شب گفت اگر منو مریم به رسیدیم بخاطر حضور تو بود و شما
رو انگار خدا فرستاده بود !!! اینها رو می گفت و من هم آروم گریه می کردم و تو دلم
خدا رو شکر !
راستش با اینکه قصدم کمک بود ولی احساس می کردم بی نتیجه بوده کارهام
مخصوصا کارهای عجیبی که می کردن !‌به نظرم دور از منطق بود ازدواجشون ولی باید
با هم ازدواج می کردن بطور رسمی ! چون اونها سالها با هم بودن و زن و شوهر
حساب می شدن فقط جسارتش رو نداشت با این دختر باشه و مسئولیت کارش رو
بپذیره !
عروسیشون خیلی سریع انجام شد شاید در عرض 2 ماه !چون پدر مریم قبول کرده
بود عروسی رو هم خودشون بگیرن در واقع هم عروسی گرفت هم از قرار معلوم
جهیزیه خوب یداد و هم کمکشون کرده بود تا یک خونه مناسب پیدا کنن و بگیرن !
البته اینها همه زیر سر این تازه عروس پدرش بود !
یادمه عروسیشون تو عید بود و منم دعوت بودم ،‌اون روز حاضر شده بودم و قرار بود
خانوادم منو جلوی در تالار پیاده کنند و برن خونه خالم برای همین من ساعت 7٫5
اماده شده بودم ولی تا می خواستیم بیایم بیرون پسر خالم اومدن خونمون عید
دیدنی و ما هم نشستیم بلکه برن که دیدیم نه خبری نیست ! زنگ زدم اژانس گفت
ماشین ندارن !
خلاصه ساعت 9٫5 بود که اونها رفتن عروسیهم تا چند بود تا 10٫5 ناراحت بعد هم مامانم
گفت دیگه کجا میخوای بری تا برسی دیگه دیر شده و … باید بگم لباسهامو در اوردم
و آرایشهامو پاک کردم و بی خیال عروسی شدم !گفتم درسته برای اونها همه
چیزش خوب بود ولی برای من حتی عروسیشونم با درد سر بود !
چند روز بعد تماس گرفتم و ازشون معذرت خواهی و جریان رو گفتم و اونها هم
خوشحال و خندان گفتن رفتن ماه عسل شمال و خوش می گذرونن !!!
باورم نمی شد یاد اون اشکها و حسرتهای مریم که می فتادم ؟!یاد غرور استاد محمد
و اینکه می گفت این دختر زشته و طرز

1397/08/17 16:16

فکرش رو دوست ندارم و … می افتادم باورم
نمی شد ! نیم دونم خودشون خواستن !‌خدا خواست ! هر چی بود اونها بهم رسیده
بودن و با خیال راحت در کنار هم بودن !!!
از اون به بعد هم ازشون خبری نبود و منم تماسی نمی گرفتم تا اینکه یک روز مریم
تماس گرفت و گفت 2 ماهه بارداره و … خیلی خوشحال بودم و می گفت زندگی
خوبی دارن و از اون پسر مغرور خبری نیست !
نیم دونم چرا ولی به استاد محمد تماس گرفتم و اونم گفت بیاین ببینید گه برعکس
شده مریم ناز می کنه و من ناز می خرم !!!!
کی باورش می شد کارشون به اینجا ها بسه الان دیگه فک کنم بچشون 2 ساله
باشه راستش سیم کارتم سوخت و شماره هاشون همه پاک شد و ازشون خبری
ندارم ولی امیدوارم هر جا که باشن خوشبخت زندیگ کنن و قدر همو بدونن !
ادمها گاهی اوقات بی جهت خوشبختی خودشون رو به عقب می اندازن و بعد از
عبور سخت ترین راه ها به یاد راه های بهتر می افتن !اگر از اون اول مریم عاقلانه تر
برخورد می کرد و در حد خودش شاید زودتر از اینها به معشوقش می رسید !
ایشالا همه منطقی و عاقلانه تصمیم بگیرن و زندگی کنن و همه عاشق و معشوقها
به هم برسن !!!چشمک

1397/08/17 16:16

یا داستان عاشقانه قشنگه بخونین?☝

1397/08/17 16:17

زنی به مشاور خانواده گفت: من و همسرم زندگی کم نظیری داریم ؛ همه حسرت زندگی ما رو میخورند. سراسر محبّت, شادی, توجّه, گذشت و هماهنگی. امّا سؤالی از شوهرم پرسیدم که جواب او مرا سخت نگران کرده است. پرسیدم اگر من و مادرت در دریا همزمان در حال غرق شدن باشیم چه کسی را نجات خواهی داد؟ و او بیدرنگ جواب داد: معلوم است, مادرم را ؛ چون مرا زاییده و بزرگ کرده و زحمتهای زیادی برایم کشیده! از آن روز تا حالا خیلی عصبی و ناراحتم به من بگویید چکار کنم؟ مشاور جواب داد: شنا یاد بگیرید! همیشه در زندگی روی پای خود بایستید حتی با داشتن همسر خوب...... به جای بالا بردن انتظار خود از دیگران ،توانایی خود را افزایش دهید... ?
nini.plas/mosbat

1397/08/17 18:13

لمس نفس‌هایت ‎ضربان قلبــم را ‎به شمارہ می اندازد ‎تـــ❤️ــــو ‎آرام آرام نفس بکش ‎مــــ☝️ـــڹ ‎لحظه به لحظه دیوانه ات می شوم
nini.plas/mosbat

1397/08/17 18:16

پاسخ به

زنی به مشاور خانواده گفت: من و همسرم زندگی کم نظیری داریم ؛ همه حسرت زندگی ما رو میخورند. سراسر محبّ...

????

1397/08/17 18:42

نصب اپلیکیشن نی نی پلاس

?خانومانه?
nini.plus/mosbat

1397/08/18 08:02

نصب اپلیکیشن نی نی پلاس

?خانومانه?
nini.plus/mosbat

1397/08/18 09:12

نصب اپلیکیشن نی نی پلاس

#مدل_لباس
?خانومانه?

nini.plus/mosbat

1397/08/18 09:12

گروه خانومانه لینکش اگه عضوش نیستین بیایین
nini.plus/ashgan

1397/08/18 10:59

نصب اپلیکیشن نی نی پلاس

#سیاست_های_همسرداری

وقتی همسرت باهات قهر میکنه و میگه میرم
به این معنیه که
دستاش رو محکم بگیری و
بلند بهش بگی: بمون من دوستدارم
نه اینکه شونه هاتو بالا بندازی و بگی هر جور راحتی

1397/08/18 12:22

نصب اپلیکیشن نی نی پلاس

زناني كه از لحاظ جنسى فعال هستند كمتر مستعد افسردگى مى باشند
هورمون پروستاگلاندين موجود در منى مردان بوسيله دستگاه تناسلي زنان جذب گرديده و باعث تعديل هورمونهاى زنانه می شود
?〰?〰?〰

1397/08/18 12:22

نصب اپلیکیشن نی نی پلاس

#همسرداري

? اولین نیاز مردان "احترام" است

? خانومی که به همسرش احترام نمیزاره

? بدون ‌شک خونش مث جهنمیه که پرخاشگری‌ها و ناسازگاری‌های همسرشو با دستای خودش به خونه آورده
?〰?〰

1397/08/18 12:23

نصب اپلیکیشن نی نی پلاس

بوسیدن و مکیدن گردن خانمهایی که

دچار سردی جنسی هستند "باید" اولین

قدم برای بوجود آوردن حس رابطه

جنسی در آنها باشد حتی قبل از لبها.

?〰?〰?〰?〰?

1397/08/18 12:24

❤️???❤️??
? مردها قدرت اینو دارن که به یک زن انگیزه بدن

? انگیزه ی اینکه خودش رو زیبا ببینه و به زیبایی هاش بپردازه
? قدرت اینو دارن که در عرض چند ساعت حال ِ بد ِ یک زن ناامید و خسته رو تبدیل به حال خوش کنن
? سنگینی و رخوت روحی یک زن رو به سبکی و آرامش و خلاقیت برسونن.

? مردها قدرت دارن که مرد ِ دیگه ای رو از زندگی و احساس یک زن بیرون بکشن
? قدرت اینو دارن که زنی عاشقانه دوستشون داشته باشه و نترسه که باهاشون هم قدم شه. قدرت دارن که یک موجود ظریف با خیال ِ راحت بهشون تکیه کنه و از هیچ چیز آشفته و نگران نشه.

? مردها قدرت اینو دارن که اونو بخندونن، کاری کنن که روزهای یکنواخت و تکراری زندگیش پر از هیجان شه

? مردها قدرتمندن.
? لطفاً مرد باشید و از قدرت هاتون استفاده کنید
?〰?〰?〰?〰?

1397/08/18 12:24