گروه مادران باردار

101 عضو

لحظه شماری میکنم‌برم سنوببینمش

1402/07/01 14:44

پاسخ به

اخ منم ولی حیف اینجا یاور ی مانیتور نداره من ببنمیش باید بهش بگم از برا خودش نشونم بده

من گردنموکج میکنم خشک میشه همش نگاش میکنم خخخ

1402/07/01 14:46

پاسخ به

اره ولی خب بمونی هفتت بالاتر بره بهتر نیس؟

اخه چهارشنبه میرم امام‌رضابایدجفتم کنترل بشه بعدجنسیتشوبدونم وبرم نذرمواداکنم

1402/07/01 14:47

پاسخ به

اره گلم فدات شم مرسی قربونت برم ان شالله والا بیشتر دوسدارم برم وضعیت بچمو ببینم خداکنه همه چیش خوب ...

اخی دیگع اتفاقی افتاده ایشالا بزودی خوب بشی نگران نباش تا22 هفته وقت هست توکل بخدا خداکمکت کنه

1402/07/01 14:48

خداروشکر دکتر گفت همچیش خوبه جنسیت احتمال داد دختر

1402/07/01 17:35

مگ الان بچه تو لگن نیس13هفته

1402/07/01 19:54

میشه یبار دیگ با دقت نگاه کنید دخمل دیگ

1402/07/01 20:14

خخخخ همون
فروابعد15 روزازسرکارمیادمیگه ای بی وفا میخای صب بری سنوببین دیگع من یادتم

1402/07/02 19:04

ولی گفت احتمال زیادپسر

1402/07/03 11:06

پاسخ به

تصویر

اینو میگم هانی

1402/07/03 13:01

هانی جون این بچه نکنه توانومالی هم تکون نخوره میترسم

1402/07/03 13:59

اره فداتون ازسیرکولاردرامد

1402/07/03 16:13

پاسخ به

هرچقدرم بکشه اینطور نمیشه

برو تو ایینه بشین امتحان کن کو

1402/07/04 00:34

خانوما یادتونه من یکمی درد رحم داشتم تا الان خوب شده بودم ولی امروز بازم یکمی درد رحم و سنگینی دارم چیکا کنم دکترم میگه بارداری اولته طبیعیه

1402/07/04 15:13

پاسخ به

باردار شدنت رو نمیدونم شده دیگه نمیشه که ناشکری کرد و گله کرد سعی کن اروم باشی

اره واقعا درست میگی. ان شالله برام دعاکنید ممنون از درکت

1402/07/04 18:01

کیا حرم هستی شبا میری

1402/07/06 09:37

پاسخ به

امروز همکار شوهرم گفته نذارید

یه بلاگر تو اینستا هست پسرش ژیوان
اتفاقا انقد قشنگ وخوش آواست اسمش

1402/07/06 17:19

من خواهرشوهر ندارم

1402/07/06 17:29

پاسخ به

اولشم میخواستم بذارم دانیار چند نفر دیگه از طرف شوهرم گفتن مسخرس فلانه

واه ینی چی

1402/07/12 12:03

راستی بچها یکی هم گفت بذار سورنا ب لیانا میاد ولی باز ب دلم ننشست البته من ن شوهرم میگع نه شبیه اسم دخترونه س

1402/07/12 12:26

پاسخ به

اینم زیادی میگه میترسم

جا شوهرمن بود چی قشششششنگ لب مرز زاهدان. اولای ازدواج منو برد نزدیکاش فقط گروهان از دور نشون بده کلی راه تو بیابون وای چقد گریه کردم میگفتم تو شهید شی چی

1402/07/14 09:30

همش نگرانم نکنه نذارن بعدسه سال برگرده

1402/07/15 07:01

پاسخ به

اخه میگن عملیاتی سه ساله خودتون خواستید بمونیدهفت سال؟ اخه مرزش امن نیس ک

منو شوهرم 3سال ازدواج کردیم. اون 6سال موند خودش اختیاری بعد ازدواج کردیم نزدیک دوسالم باهم موندیم دقیقاااا لب مرز بود گروهان قرقروک . شاید شوهرت بدونه کجاس من از زندگی اونجا راضی بودم باز حقوق خوب بود خونه سازمانی داشتیم موندم چرا اومدم باز شاید حکمتی بوده

1402/07/15 07:02

من همش استرس دارم زودنیاد شیاف میذارم

1402/07/15 07:07

پاسخ به

واقعا افرین ب دل وجراتت

اخر سز شدم?نمیدونم چرا انقد میترسیدم ولی باور میکنی هنو حسرتش ب دلمه میگم زایمان ی زن قشنگیش ب اینه خودش بتونه بچشو دنیا بیاره. جسارت ب شما و جمع نشه
نظر شخصی خودم بود همش میگفتم طبیعی ولی قسمت نشد سزارینم چون چربی شکمی داشتم وحشتناک بود دردم واقعا هلاک شدم

1402/07/15 07:15