The chronograph is started when the event is seen and stopped when it is heard. The chronograph seconds hand indicates the distance from the event on the telemetric scale. Telemeter: on account of most replica watches using a telemeter scale, best rolex replica Three different views from three different continents on the finalists in the Chronograph category at this years Grand Prix d . Audemars Piguet Replica Uk omegasphereco uk.

داستان فاطیما

306 عضو

خودش حرفی دیگ واسه گفتن نداشت رفت فکر کرد چون من دخترم کسی ندارم می تونه الان ازم خسارت بگیره الکی الکی

1403/01/12 02:07

گند زد به لباسای بچم خداشاهده هرکدوم از لباساش چندبار شستم حلال کردم از همون ظهر تا الان کمر نموند واسم کف خونه رو آب وایتکس زدم تمیز کردم و لباس شستم

1403/01/12 02:08

عموم ساعت 10زنگ زد گفت با سجاد بیام اونجا گفتم نه نه نه من کار دارم گفت چیزی شده گفتم عمو ندیدی وضعیت رو من کار دارم بخدا

1403/01/12 02:09

سجادبه عموم گفته بحثی پیش اومده فاطی ناراحت گفتم من ناراحت نیستم از چیزی فقط ازدواج فعلا نمیخوام کنم پشیمون شدم

1403/01/12 02:10

بهشم بگو فاطی پشیمون شده وسایل پس میدیم

1403/01/12 02:10

حالا عموم گفته فردا باید بریم ک مامان بابای سجاد هم باشن حرف بزنیم واقعا نمیدونم چ حرفی مونده اخه پیش خودش چ فکری میکنه وقتی جواب نمیدم باید خودش جریان توضیح بده بگ چرا دوتا تخت تو خونه اس چرا یخچالش پر بوده والا من ک دخترم هرکی بیاد تو خونم فرار میکنه از بس لباس ریخته و وسایل فریاد ریخته اخه چ جونی هستی ک خونت مث گل چیده

1403/01/12 02:12

اصلا دلم نمیخواد سجاد ببینم حس میکنم اونی نیس ک باید باشه دیگ خیلی با اون کارش خراب کرد خودشو هرچی هم بود باید میومد خونه اونجا میگفت نمیخواد با زبون خوش مارو بیرون میکرد ن با توهین دعوا منو بیرون کنه

1403/01/12 02:13

سلام خانما خوبین چطورین کیامیرن بیرون امروز

1403/01/13 12:58

هیچکس از ما نرفتیم

1403/01/13 12:58

کلا یکی از نوه هامون از دیشب تا الان 10 تا دکتر بردن هنوز داره گریه میکنه لطفا براش خیلی دعا کنین معلوم نیست اصلا چشه ک اینجور اعصاب همه داغون 🙏

1403/01/13 12:59

بچه ها سجاد دیشب با مامانش باباش اینجا بودن یه چندساعتی ولی اصلا قانع نشدیم با حرفاش اینقدم یکی از نوه هامون مریض بود تاالان وقت نکردیم درمورد حرفاش با همدیگ صحبت کنیم به نتيجه برسیم خود سجاد میگ من خیلی شرمندم ولی دلم باهاش صاف نیس دیگ

1403/01/13 13:08

کل خانواده هامون ک اینجا بودن مامانش توضیح داد همه فامیلم فقط به همدیگ نگاه میکردن چون مشخصه دارن دروغ میگن هیچکسم چیزی نمی‌گفت خیلی بهشون فقط عموم گفت بزار وقتش برسه دور هم بشینیم صحبت کنیم خبرتون میکنیم جواد عموم بهش گفت من میخوام بیام تو خونه ات گفت بریم الان گفت الان ن یه وقتی میام ک خودم میدونم ولی باید همون شکلی ک فاطی دیده باشه ک بدونم چ شکلی بوده

1403/01/13 13:10

اونام قبول کردن ولی بیشتر بخاطر گریه های بچه عموم کسی حال نداشت همه برا اون نظر میدادن ک این چشه

1403/01/13 13:11

بعد اخرین پیامم اینجا رو بچه پسر عموم دعوا شد همه ریختن تو هم به دعوا کردن دیگ چندنفر شون بردنش باهم بیمارستان ابوذر بستری کردن زیر نظر باشه الان فقط مادرش اونجاس اومدن براش غذا ببرن ابجوش پوشاک بچه مادرش هم روزه میگیره همه باهاش دعوا کردن مقصر تویی بچه مریض شد کی گفته کسی شیر میده روزه بگیره عروسمون هم همش گریه میکرد خیلی براش ناراحت شدیم خدا کنه تو ازمایش هاش مشکلی نباشه از دیروز تاالان هیچی نخورده بچه جیش نکرده 1سال 2ماهش 😓

1403/01/13 15:58

بچه ها یه نیم ساعت خداروشکر رسیدن خونه الان دوباره گریه هاش شروع کرده ولی کمتر خداروشکر با همون سرم بهتر شد یکم تونست سوپ بخوره دکتر گفت ازمایشاش همه خداروشکر خوب بودن میگه احتمالا به یه غذایی مسموم شده یکم بالا آورده بود خونه پسر عموم منم رفتم قالی هارو کشیدم پایین شستم خواستن بدن قالیشویی گفتم پولش بدین به خودم دیگ از همون ظهر تا 1ساعت پیش شستم تمامشون کردم 😬

1403/01/13 20:16

بچه ها دیشب ساعت 7ونیم سجاد باباش مامانش اومدن خونمون دیگ همه فامیل ما هم اینجا بودن (می‌خواستیم همه دور هم باشیم شب احیا) دیگ یکم نشستن حال احوال کردن بعد باباش بحث باز کرد گفت سجاد یه اشتباهی کرده اینجا هم دل مادرش شکست هم دل فاطیما رو همه هم گوش میدادن حرفی نمیزدن مامانش گفت من بی اجازه کلید خونه سجاد بلند کردم اومدیم اینجا دنبال فاطیما بردیم هم خونه رو ببینه هم گفتیم ببینیم چی داره چی نداره ک خودش با سلیقه خودش بگ نمیدونستیم سجاد اینجور میکنه جواب فاطی رو نداد ما اومدیم دلجویی کنیم عموم گفت اگ بخواد این اقا از الان اولش شروع کنه به این بحثا بعد یاد بگیره بیاین باهم دلجویی کنین اینجور نمیشه جواد عموم (پسر عموم) بهش گفت مشکلش چی بود گفت اون خونه خالی بود نمیخواستم فاطی ببینه گفت اول اخرش باید میدید گفت بله ولی میخواستم یه سری وسایل از اونجا بندازم نمیخواستم فاطی ببینه گفت چی بودن مثلا

1403/01/13 20:27

بچه ها فریاد نمیزاره بنویسم ارومش کنم بیام

1403/01/13 20:28

1403/01/13 20:28

سجاد گفت وسایل اضافه ک مال پسرخالم بوده گفت خب اون مال پسر خالت بود فاطی هم میدید میتونستی راحت بگی مال تو نیستن گفت اره عصبانیت بی موردی بوده اشتباه کردم باباش گفت شما تازه میخواین ازدواج کنین باید دیگ قهر اینجوری بزارین پشت سر مادرش گفت گاهی بحث پیش میاد طبیعی هر زندگی فاطی الکی شلوغش کرده این حرف ک زد همه فامیلم فقط به هم دیگ نگا میکردن باباش گفت ن الکی هم نبوده داد زد رو سر فاطی حق داشت عموم گفت باید فک کنیم جوابش بدیم الان میبینین بچه حالش بده همه نگران هستیم جوادعموم گفت کلید خونه رو بهم بده خودم میرم خونه رو ببینم سجاد خیلی من من کرد گفت دستم نیس تحویل رضا پسر خالم دادم ک بیاد اساسش برداره گفت باشه خودم میدونم چطوری بفهمم خونه ات چی توش بوده سجاد خیلی رنگش عوض شد دیگ سجاد رفتیم ما توحیاط نشستیم شروع کرد به حرف زدن گفت فاطی خدایی سر این چیزا قهر میکنی خب زندگی بالا پایین زیاد داره گفتم دقیقا میدونم اینو داری به کسی میگی ک کل عمرش پایین بوده هنوز بالا رو ندیدم گفت من برات میسازم گفتم نمیشه من نمیتونم کنار تو زندگی بسازم گفت من ادم بدی نیستم گفتم نگفتم بدی اما نمیتونم حسم بهت برگشت گفت جبران میکنم ما ماه اینده عقدمون اشتی کنیم گفتم سجاد چطور میشه خونه یه ادم مجرد اینقد باسلیقه چیده باشه مگ میشه یه پسر مجرد بوفه و لوازم بوفه داشته باشه یاخیلی شیک شکلات منظم بچینه گفت من ادم منظمی هستم گفتم درسته اما یخچالت چی گفت بخدا من اصلا نمیرم اونجا بچه ها پر کردن ولی میدونم دروغ میگ

1403/01/14 01:07

جواد گفت فردا میرم از درهمسایه میپرسم این خونه تردد داره اصلا یا ن گفت اینجوری میشه فهمید ک پسر خوبیه یا ن

1403/01/14 01:08

فاطی جان بیا برات تموم کنم این سجاد از الان این رفتارو داره سر زندگی هرکاری دلش بخواد انجام میده دیگه پی همچین ادمی نباش تمومش کن بره اگه اون خونه چیزی مشکوکی نداشت این همه عصبانی نمیشد پس یه کاسه ای زیر نیم کاسش هست بعدش هم الان فقط تویی ک دوست داره اینکارو میکنه بعد ببین با فریاد ک بچه تنی خودش نیست چه رفتاری انجام میده
پس خواهشن تو انتخآبت دقت کن ک راه برگشتی نداری

1403/01/14 11:07

بچه ها کامنتاتون خوندم خیلی ممنونم ولی فعلا یکم مشکل دارم لطفا واسم دعا کنید امشب خیلی اعصابم داغون..

1403/01/14 18:09

صابخونه اومد در زد رفتم در باز کردم گفت لطفا وسایل جم کن تخلیه اس گفتم ینی چی گفت شما باید 50 میلیون خسارت بهم بدین خونمم کثیف گفتم اقای فلانی من اگ مبل ندارم اگ قالی ندارم اگ کمد ندارم لباس بندازم توش ولی مرتب پریز برق و کابینت و سرویس بهداشتی هام تمیز میکنم بیا یه جای کثیف بهم نشون بده گفت نمیشه ت امشب خالی کن منم دیدم فایده نداره در خواستم ببندم با دست هول داد باز کرد گفتم چیکار میکنی گفت بزن بیرون داد بیداد می‌کرد گفتم ینی چی مگ تو سالم نیستی

1403/01/14 18:11

گفت ای مردم بیاین این زن از خونم ک خسارت زده بهش بلند کنین گفتم تازه شما چندبار بدون اجازه کلید انداختی رفتی خونم من کجا خسارت زدم به شما

1403/01/14 18:12

دیگ بحث خیلی بالا گرفت همسایه ها اومدن گفتن این خانم قرارداد داره چیه چیکارش داری منم رفتم زنگ زدم به عموم اومد باهاش بحث کردن پسر عموهام 3تاش اومدن گرفتنش زدنش گفتن تو چندبار کلید میندازی مخفی میری خونه چی میخوای با این دختر چرا اینکار میکنی کجات میخاره ک برات بخارونیم دیگ هیچی نگفت

1403/01/14 18:14