بابام می‌گفت اگه حتی یه درصد می دونستم بخدا نمیزاشتم بمونه پیششون خو این دختر یه کلمه از زبونش در نمی اومد

ن تصادف

چ سرنوشتی

بعد, از کجا فهمیدین اینارو؟

نمیتونستن نگهداری کنن شوهرش میدادن زود

عمو هاش همش تقصیر اونا بوده
عمم هم میگه همش اومدن حرف زدن منم انقد اونا حرف زدن منم کشتمش همه چی داشت هر چیزی دلش میخواست فراهم می‌شد ولی حق استفاده‌ نداشت

زن عاقل باس دهن بین باشه اخه

دختر رو فدای حرف مردم کنی 16 سال الکی نگهداری کنی زحمتت به باد بره

کسی رو دوست داشته و خواستگارش بوده؟؟

عمه کوچیکم
وه تو نامه هم نوشته
که من یه افسرده بودم
اینا حرف بچه ای نیست من یه دختر 50 ساله ام
خیلی حرف ها نوشته
حتی گفته بود الکی گریه نکنید نزنید تو سرتون چون می‌دونم مهم نی هر کار کنید
پول میزارم تو قرآن قسمش میدم اگه اومدید منو نجات بدید منو بکشه رندم نزاره

خوب نمی دادن مشکلش همین بود
از بس دختر نداشتن خانواده شوهر عمم ندید بدید بودن اینم دختر بی زبون ساده همش زدن تو سرش

بیچارع کردن دختر رو

ای خدا🥲آخه ی بچه واین حرفا...
خدا رحمتش کنه انشاالله خدا از سر تقصیرش بگذره🥲

دیگ از دستش دادن حالا چوب بی عقلی بخورن تا اخر عمر عذاب وجدان دارن

بخدا انگار فرشته ای بود مهربونم خوش اخلاق
خدا دادی انگشت پا هم نداشت سرشون گرد بود
بگو آخه بی شعور ها این انگشت ها بابام بوسشون میکرد می‌گفت نکنه یه وقت ناراحت باشه می‌گفت هستی خستگیم با تو در می‌ره
بعد عمو هاش مسخرش کردن گفت دایی بابام پول داده عمل کنم بابام گفت شاید عمل کنید خدا دوست نداشت فلجت کرد گفت خاطرم فلج شم ولی اینا بزن

ان شالله

اره اون شخص هم یک روز قبل فوت شد

ایی خدابراشون نسازه والا منم خواهری دارم دورازجونش باداداشم شیرب شیرن اون خیلی بهش گیرمیده حتی مهمون میاد میگ باید اتاق باشی والا براش ترسیدم

خیلیبی

الهی عزیزدلم 🥲🥹

بیشتر بخاطر اون بوده بنظرم
اینم بچه توسن حساسی بوده مخصوصا

ایشالا
خیلی ناراحت کننده بود جیگرم خون شد براش
حتی اجازه نداشت بره سر قبر عموم
می‌گفت خیلی حرف ها باهاش دارم ولی حتی نداشتن سنگ قبرش هم ببینه

عذاب وجدان داره یکی یکیشون رو نابود می‌کنه

نه همین گیر دادن ها بچه رو نابود می‌کنه

اخه بچه بیچاره معصوم گیر چ ادمای نفهمس افتاده