خلاصه خانوادم رفتن ودعواهم تموم شد بعد فرداش ک شد دیدم مادرشوهرم باشوهرم دعوا میکنه اره اب تموم شده توعرضه نداری زنت ازخونه بیرونت میکنه و......منم هیچی نگفتم بعد شب داشتیم شام میخوردیم دیدم میگه مامانم میگه باید ابتونوجداکنید وبازدعوامون شد وگفتم من میزارم میرم مشکل ازمنه بعد مامانش اومدبالا به شوهرم گفت من پسری به اسم توندارم ومادرزنت اینطوری کرده و درصورتی ک مامان من هیچی نگفت ولی شوهرم حقو بهوخانوادش داد
1403/02/09 22:15