وای من قورمه داشتیم مال دیشبمون بود نخوردیم مادرشوهرم دیشب گفت سامین ببر بابا ببینه بردم دیگه شوهرمم اومد اونجا اونا خالم فلافل وناگد بسته بندی خریده بود گفت از این بخورید قورمه نگین بزاریم سرکارشون نمیدونم باخودش چی فک میکنه یه بارم کوفته گذاشته بودم میگفت اینو بزاریم سرکارشون بیای من کوکو درست کردم اونو بخوریم😂منم از کوکو سیب زمینی بدم میاد نخوردم رفتم کوفتم خوردم خوابیدم خب شاید من یا شوهرم نمیخوایم از غذات بخوریم والله این حرفا چیه شوهرمم دلش مونده بود به قورمه من گفت یکم میخورم یکم دیگه میخوام قورمه بخورم که زیاد خورد نتونست میگفت بلندشو بریم مادرش نزاشت به خاطر اون قورمه موند امروز بعد سرکار اومده شوهرم میگه برنج درست کن مادرم میاد اونم یکم خورشت قورمه سبزی داشت شوهرم آورد میدونه من غذا کم درست میکنم واس خودمون ولی خورشتم باز هرکاری کنم بیشتر میشه یکم به خاطر اون خورشت داده بود به شوهرم قورمه اونم بعد یکم برنج پختم اضافه کردم قورمه اونم قاطی قورمه خودم کردم اومدن خوردیم رفتن نمیخواد به ظرفا کمک کنه یکم سرکار رفتی دیگه چیشده همه میرن سرکار میخوره میندازه میره اونقد بدم میاد حالا من میرم بایو هرچی خوردم بشورم والله
1403/08/01 23:51