The chronograph is started when the event is seen and stopped when it is heard. The chronograph seconds hand indicates the distance from the event on the telemetric scale. Telemeter: on account of most replica watches using a telemeter scale, best rolex replica Three different views from three different continents on the finalists in the Chronograph category at this years Grand Prix d . Audemars Piguet Replica Uk omegasphereco uk.

دلبرای محل🩷

9 عضو

اره

1403/07/19 14:26

منم همینم ولی اونا نه

1403/07/19 14:26

ن من دارم کابینتا رو میریزن بیرون یکی دو تا کنم هرروز چون خرداد اومدیم اینجا اون موقع تمیز کردم

1403/07/19 14:26

حالا من شوهرم انگار مادرشوهرمه
میگه صب پاشو مادرشوهرم میگه چیکارش داری بزار بخابه پاشه چیکار کنه 😂

1403/07/19 14:26

والا اینا چی بودن ما دچارشون شدیم

1403/07/19 14:27

چ مادرشوهر خوبی

1403/07/19 14:28

خلاصه اونا رفتن و من با مامانم موندم خونه خالم ...دو روز خونه خالم بودیم کمکش کردیم تمیز کاری های بعده جشن از اینام خبری نبود...بعد مامانم میخاست دندونشو پر کنه باهم رفتیم داخل شهر من از داروخونه 4 بسته سیپرو خریدم ک چاق شم 😂بعدش اومدیم دندون پزشکی اونجا سر حرف باز شد یه مادرو دختر بودن گفتم ک اینحوری شد دیگه خالمه پسرخالمه فلان اون زن و دخترش گفتن برو فلان آدرس اقای علیفام اون طب سنتی هس قرص میده چاق کننده بخر بخور چاق شو خوشگل شو وقتی دیدنت بترکن ...گفتم شمارشو بده ادرسشم...رفتم پیشش ازش قرص گرفتم بردم خونه مامانم خوردم 20 روز خونه مامانم بودم شدم 50 کیلو خوشگل شده بودم تا حالا انقد نشده بودم میگفتم منو اگه ببین میترکن😂😂😂بعد یه روز قبل از چهارشنبه سوری اونیکی خالم خبر داد ک مادرشوهرت داره میاد بیارتت ...منم پیام ب شوهرم دادم گفتم شرط هامو بحا اوردین که دارین میایین ؟خونه اجاره کردی ؟جدا شدی ؟یا اصلا تو اون حیاط جدا زندکی میکنی ک بیام ؟گفت من طبق روال اول پیش میرم میای بیا نمیای ب سلامت😐

1403/07/19 14:31

گفتم پس ب ننت بگو بیخودی نیاد ...گفت نه تو با مادرم بیا وسایلاتو جم کن ببر برو گفتم وسایلامم میبرم توی اولین فرصت نگران نباش میام میبرم همه چیو مبلامو هم پس بدین (اخه مبلام و لباسشوییم و تی وی م خونه ی اوناس بردن خونه خودشون 😑😑😑😑😑)

1403/07/19 14:33

وااااییی😂😑

1403/07/19 14:34

بلافاصله حرفاشو ب بابام گفتم بابام زنگ زد ب پدرشوهرم گفت پسرت اینجوری میگه من کی کامیون بفرستم در خونت ک جهازو بیارن ؟پدرشوهرم گفت پسرم غلط کرده گفته بیا ببرم پسرم مگه کیه گوخورده همچین چیزی نیس اینا قرار نیس جدا بشن ...بابام گفت پس دخترتو جم کن که مسبب تمام اینا اونه تو نمیتونی یه دخترو بشونی سر جاش ؟پدرشو گف دخترم غلط کرده مگه کیه ک دخالت کنه من نمیزارم ب دخترم گفتم ک نه بیا ن دخالت کن

1403/07/19 14:35

😂😂😂

1403/07/19 14:35

اوه خوبه باز باباش ببین خانواده شوهر من جوری هستن پشت هم داداشش پشت شوهرم هرچی بگم سریع میزاره کف دست شوهرم حال بهم زن حتی باهاش درد ودل کنما دیگه گفتم باهاش حرف نمیزنم بعدبا مادرشوهرم بحثم بشه سریع پدرشوهرم پیام میده یه چیز میگه 😶😶😶

1403/07/19 14:39

اینم از شوهرم که دائم طرفداری الکی از مادرش میکنه

1403/07/19 14:39

خدا پسرم دیووانم کرده ن بازی میکنه ن میزاره من کاری کنم

1403/07/19 14:40

دنیز دوس دادم مادرشوهرتو ببینم😂

1403/07/19 14:40

الان شوهرت سرکار

1403/07/19 14:40

هیچ کاری نکردم خیر سرم میخوام کابینت تمییز کنم اونم بچم نمیزاره😥

1403/07/19 14:41

بعد همینجوری موند دیگه بعد از چند روز من بیرون بودم ک دیدم پدرشوهرم زنگ زد بهم ک شبنم کجایی گفتم تو حیاط گف من خونتونم بیا اینجا رفتم گفت شبنم حاضر شد بریم اعصاب منم خورد نکن روزه هستم حالن خوب نیس پاشو وسایلاتو جم کن بریم منم گفتم من از خالم و دخترت خیلی ناراضیم اونا در حقم ظلم کردن من اگه باز بیام باز همون آش همون کاسه من بخاطر همین میام جدا از شما زندگی کنم ک باز دخترت نیاد دخالت کنه ک فلان فلان...اگه جدا باشم دخترتو نمیبینم ...پدرشو گف غلط کردن اگه با شوهرت بحثت شد ک هیچ ولی اگه دخترم و زنم بهت هر چی بگن تو بیا به من بگو من ضامنم ک نمیگن هردوشونو توبیخ کردم کاریت ندارن اگه داشتن خودم حسابشونو میرسم پاشک بریم ...بابامم خونه نبود مامانمم چنتا حرف گفت ک جریان اینه فلان خلاصه پدرشو خیلی اصرار و ضامن شد ک باهاش اومدم نصف راه زنگ زد ب شوهرم اومد دنبالمون تو راه پدرشو گف پسررر ب حرف خاهرت گوش نده زندگیتو بکن شوهرم گفت خاهرم مگه کیه ک حرفشو گوش بدم من با اون چیکار دارم..شبنم خبر چینه همه چیو گذاشته کف دست مامانش ...بعد گوشیمو خاست گف گوشیتو بده ببینم...

1403/07/19 14:41

گفتم اععع پدر میبنی گوشیمو چرا میخای گفت بده من ک دیگه نتونی ب مامانت همه چیو خبر بدی پدرش گف پسر ول کن گوشیشو میخای چیکار اخه...منم میدونستم گوشیمو میگیره واس همین یکی از سیم کارتامو در اورده بودم انداخته بودم ب گوشی داداشم و با خودم آورده بودم...

1403/07/19 14:42

آها اره یه بارم تو دعوا گوشی منو خالم گرفت که نتونم به مادرم بگم دعوامون شده از ترسش که مادرم بیاد دنبالم ولی مادرم فهمید نگرانم شده بود اومد دنیالم شوهرمم خونه بودا لال بود نمیگفت چرا گوشیشو گرفتی

1403/07/19 14:43

اومد خونه خودم خونه اونا نرفتم یکم تمیز کاری کردم ک مادرشو یکم تمیز کرده بود و پشت سرم ب خالم گفته بود همه جا گوه بود شبنم اصلا تمیز نیس خودن تمیز کردم😑😑😑😑یالااااان هااا فقط وسایلارو جابجا کرده بود سلیطه خودم تمیز کردم شب شد رفتم اونجا مادرشو یکم بعدش گف به به شبنم خانوم اومده

1403/07/19 14:44

وااااا این از این جرعتا نداره ولی شوهرم گرف

1403/07/19 14:44

آها

1403/07/19 14:44

اوه

1403/07/19 14:44

گفت ما چی بهت گفتیم ک گذاشتی رفتی هااا تو زندگی بلد نیستی مردمو ببین فلان کسو ببین ...گفتم میزارید بشینم یا باز پاشم برم جایی ک اومدم؟گف نه من باهات دعوا ندارم ک فقط میگم مامانت میخاد زندگیتو بپاشه ک تورو برداشت برد گفتم نخیر میذاشت بمونم اینجا بپرید سرم...خلاصه شوهرم اومد انقدم دلتنگ بود معلوم بود😂😂😂

1403/07/19 14:46