گروه چت داستان

76 عضو

فکر شام

1403/10/08 17:55

👌😄

1403/10/08 17:58

دیدی دل شوره هام بی جا نبودن
نعیم هم زیارتش کرد ......

1403/10/08 18:23

بیس چاری خرید و اینور اونور

1403/10/08 18:40

فک کن رفته بوده پیش اون یکی زنش 😪😪😪
رمان طوری 😰😰😰

1403/10/08 18:55

از منو تو بیکارتر هیچ *** نیست نگار جان
نشستیم داریم اینجا چوس ناله میزنیم😂😂😂😂

1403/10/08 20:39

لامصب لا پا نیست ک چشمه آب حیاته 😂😂😂

1403/10/08 23:39

گل رو هم شبا فقط میذارم که پارتای اونروز تموم شده

1403/10/09 11:19

منم قندم افتاده یکی آب قندبیاره🤕

1403/10/09 12:02

یادتونه میگفت 2 نفرن بعد یکی بش میگفت خودت میکنی ؟ احتمالا با یکی دیگه بوده این نعیم بعدش گفته نه خودم میکنمششش😬

1403/10/09 12:25

ربطی نداره

1403/10/09 12:37

اما نمیدونست دارم وقایسه میکنم

1403/10/09 13:01

وایی،ن از ما وسط کاربود

1403/10/09 13:02

میخوام بخابه حالا ک سرحالم برم اموزشی ببینم

1403/10/09 13:03

من خداروشکر برای بچه هام به این مشکل بر نخوردم😂😂😂

1403/10/09 13:06

الا دوس داری یا ن؟

1403/10/09 13:08

گردون

1403/10/09 13:13

و غریب

1403/10/09 13:15

منممممممم ابوالفضل هستم 😁
ولی هیچ وقت اسمش رو نشکستم
همیشه صداش میکنم آقاابوالفضل

1403/10/09 13:19

زمین گرفتبم با پول طلاهامم

1403/10/09 13:43

ما ناهار خوردیم
هنوز پهن هستن
لَش کردم درازکشیدم کنارشون😂😂😂😂😂

1403/10/09 13:48

ولی حموم مشکلمه خجالت میکشم هی برم و بیام

1403/10/09 13:50

ا این جهت

1403/10/09 13:50

ن ما اونجوری نیستم مث فارسا

1403/10/09 13:55

قالی کمد لباسشویی همچی با شوهره

1403/10/09 13:56