گروه چت داستان

109 عضو

باز خوبه

1403/09/29 19:35

اره

1403/09/29 19:35

الهی عزیزم

1403/09/29 19:35

اره شایدم برا اینه ک دیگ ما راحت نشدیم با هم

1403/09/29 19:35

آره دیگه
میای پیششون سر میزنی باز میری خونه خودت
ولی حال الانت واقعا سسسسسسخته😓

1403/09/29 19:36

اره تنهایی خیلی آدم راحت میشه

1403/09/29 19:36

هوووووووووف

1403/09/29 19:36

مخصوصا که آدم خجالتی هم باشی

1403/09/29 19:36

بعضیا پر‌رون جلو جمع هم بهم چسبیدن

1403/09/29 19:36

آره
من نمیتونم ولی
حس بد میگیرم😂

1403/09/29 19:37

الان ما خونه خودمون بهم چسبیدیم ولی جای دیگه انگار غریبه این🤣

1403/09/29 19:37

منم

1403/09/29 19:37

خلاصه من داغ خیلی چیزا مونده ب دلم

1403/09/29 19:37

قشنگ صداش میکنم ها کارش دارم
مثلا
آقا
عزیزجان
ولی چسبیدن و اینا نه اصلا

1403/09/29 19:37

میبینی شوهره درگوش زنش صحبت می‌کنه اینقد نزدیک میشه

1403/09/29 19:37

بعد زن هم میخنده

1403/09/29 19:38

من روم نمیشه🤣

1403/09/29 19:38

مثلا بعصی از وسایلم هنوز تو کارتونه چون از چیزا اونا استفاده میکنیم

1403/09/29 19:38

آفرین،من صداهم هنوز نشده چیز دیگه جز اسمش بگم

1403/09/29 19:38

ولی تو خونه عشقم عزیزم

1403/09/29 19:38

من تو جم میگم سید

1403/09/29 19:39

کاش بشه جدا بشی ازشون

1403/09/29 19:39

ولی وقتی خودمونیم میگم محم

1403/09/29 19:39

نه دیگه مخصوصا جلو قوم شوهر که با عشوه صداش میزنم
مخصوصا جاری باشه 😂😂

1403/09/29 19:39

ای خدا جاریم نباشه اینجا 😨

1403/09/29 19:39