گروه چت داستان

109 عضو

اهان شوهرمن میبود درجا منو میکشت😂😂

1403/10/07 20:16

نزاشتن همسایه ها خونشون اپارتمانه همه ریختن بیرون وای خیلی ترسناک بود

1403/10/07 20:16

اون مرددیگع چیکارکردن

1403/10/07 20:16

گرفتنشون مامور اومد من دیدم با دستبند بردن

1403/10/07 20:17

منم برم 🚶

1403/10/07 20:17

اره حتما برو خیلی خوبه

1403/10/07 20:17

تواره کاریم کرد یا ناکار رفته😂😂

1403/10/07 20:17

مام ی اقوام داشتیم دوووور خیلی دور.شنیدم فقط
گفتن ک ی زنه شوهرش میرفته بار ب شهرای دور.زنه ام از بهزیستی بوده ینی *** و کار نداشته.بعد زمانی ک شوهره نبوده مرد میاورده.
ی شب ک شوهره میاد خونه پسرش میشینه ب بازی و حرف زدن میگه بابا وقتی تو نیستی ی آقایی میاد میره بالا با مامان .مامان میگه تعمیرات میکنه و فلان.مرده مشکوک میشه ی شب میگه میرم کار ولی پشت در وا میسته.میبینه ک بعلههههه اوضاع خیلی خیته .
دیگه بدون دردسر زنه رو طلاق داده الان

1403/10/07 20:18

نمیدونم دیگه

1403/10/07 20:18

بابا ژیلت چیه اونقد پایین بالا کن اخرشم ی تپه میمونه

1403/10/07 20:18

اوووه چ خوب.ینی بعد اون وقت ی تارم در نیومده؟

1403/10/07 20:18

سیخ بود وقتی بردنش😜

1403/10/07 20:18

ی دیقه بعدش سر میزنه.دست میکشی زبره😂

1403/10/07 20:19

اینجورزنا طلاق بگیرن بهتره تا اسم مادر رو خراب کنن

1403/10/07 20:19

😂😂خوابوندن اول بعد بردنش😂😂🏃‍♀️

1403/10/07 20:19

واقعا.
چطور دلشون میاد پیش بچه

1403/10/07 20:20

تا یه روز نرم وخوب بعدش دیگه میگی کود دادی سلام صبح بخیر میگن

1403/10/07 20:20

😆😆

1403/10/07 20:20

بخدا

1403/10/07 20:20

اخر زمانه دیگه

1403/10/07 20:20

بدم میاد ازشون

1403/10/07 20:20

بخدا.الان هرکیو میبینی میفهمی ک اینکاره س

1403/10/07 20:21

لباشونو مث *** مرغ میکنن

1403/10/07 20:21

😂😂😂

1403/10/07 20:21

حالا اینو گفتی ی چی یادم افتاد ی بنده خدایی با بچش میرن خیاطی میان بچه ب باباش میگه با مامان رفتیم بجا مامان اونجا لخت شد ب *** هاش دست زدن
زنه بیچاره هر چی قسم میخوره خیاطی بودیم خیاطه میاد قسم میخوره تو دادگاه ک پیش من بوده ولی مرده قبول نمیکنه طلاق گرفتن

1403/10/07 20:21