گروه چت داستان

109 عضو

گوز بهت با این احساساتت😂😂😂

1403/10/11 14:17

عمت چنسالشه

1403/10/11 14:17

😂😂😂😂

1403/10/11 14:18

روز ده بار با عمم حرف می‌زنیم
با مامانم هر ده روزی 😂😂😂😂

1403/10/11 14:18

مامانت بفهمه چقد فوش بده خواهرشوهرشو😂😂😂

1403/10/11 14:19

38

1403/10/11 14:19

خدا بده به این عمه جانت شانس

1403/10/11 14:19

خب پس جوونه

1403/10/11 14:19

میییییفهمه خواهر
همه می‌دونن
هممممممه مارو مادر و دختر میدونن

1403/10/11 14:19

خدا واسه هم نگهتون داره

1403/10/11 14:19

یه سال ازم بزرگتره

1403/10/11 14:19

چ جالب

1403/10/11 14:19

الان مجلسی چیزی میشه که من نمیرم
همه سراغم رو از عمم میگیرن میگن دخترت کجاست

1403/10/11 14:19

منم عمه هامو دوس دارم اونام همینطور.ولی رابطه اینجوری نداریم

1403/10/11 14:20

خب همسایه هم هستین واسه اونه ک ازون میپرسن

1403/10/11 14:20

می‌دونی هم عممه هم زنداییم
هم اینکه گفتم شوهرم رو بابابزرگ و مامانبزرگم بزرگ کردن دیگه شوهرم و عمم توی یک خونه بزرگ شدن و پنج سال باهم تفاوت سنی دارن
الان شوهرم به عممون میگه آبجی

1403/10/11 14:20

همسایه نیستیم
یک دو تا کوچه فاصله داریم 😁

1403/10/11 14:21

عهه چقدر عالی😍
نسبت خودتو و شویرت چیست

1403/10/11 14:22

اوه یس یس

1403/10/11 14:22

برای زایمانم
مامانم ده روز بودش پیشم
عمم تا چهل روز هرروز میومد کارام میکرد
کمکم میکرد
الانم بچم مریض میشه نگهش میداره
میرم مشهد دوروز سه روز بچم پیش عمم هستش

1403/10/11 14:22

پسرعمومه

1403/10/11 14:22

ینی مامانت و عمه ت میشن خواهر شوهر همدیگه😂😂😂😍

1403/10/11 14:22

دقیقا

1403/10/11 14:22

و همینطور زنداداش

1403/10/11 14:23

تازه دخترخاله هم هستن باز😂

1403/10/11 14:23