[3/21، 22:44] . همسرم: فردا صبح هم زود بلند ميشي ميبرمت خونه بابات
تو اين چند روزم نه دوس دارم پيامي بهم بدّي ن زنگي بزني
افتاد ??
[3/21، 23:48] . همسرم: بهتر
هر كس از اين ب بعد زندگي خودشو ميكنه
مجبوريم تو ي خونه باشيم و ملت فك كنن ك خوبيم
و ب خاطر ابروي خانواده ها مجبوريم زير ي سقف باشيم ولي با هم مثل دوتا غربىيبه هستيم از اين ب بعد
[3/21، 23:51] . همسرم: اگه ب ابروي خونواده ها فكر نميكردم بعد از 86 ميرفتم درخواست ميدادم برا طلاق
[3/21، 23:52] . همسرم: ولي نه اين كارو نميكنم
تو بايد بموني تو خونه حالا حالاها باهات كار دارم
[3/21، 23:54] . همسرم: بايد تحمل كني حالا حالاها باهات كار دارم
[3/21، 23:55] . همسرم: مهرتو ميدم ولي طلاقت نميدم
[3/21، 23:55] . همسرم: چون كارت دارم
[3/22، 1:00] . همسرم: الا بميرم ك از دستم خلاص بشي وگرنه ديگه دست از سرت بر نميدارم
[3/22، 1:09] . همسرم: كليدم ميدي ب خودم نميخوام وقتي نيستم بياي خونه
[3/22، 1:09] . همسرم: ب خاطر نيازت نيست ك ببرمت يا نبرمت نميخوام وقتي نيستم تو خونم باشي
[3/22، 1:10] . همسرم: خيلي خوش ب حالت شد ك چند روز نيستم اومدم برات طلافيش ميكنم
[3/22، 1:13] . همسرم: منتظرم باش ك برگردم
[3/22، 1:14] . همسرم: براي طلافي كردن خيلي مواظبم ك سالم باشم ك زندگي رو ب كامت زهر كنم
[3/22، 1:15] . همسرم: حالا از اين ب بعد طعم واقعي زندگي رو بهت ميچشونم
[3/22، 1:17] . همسرم: خوب بخند
[3/22، 1:17] . همسرم: وقت گريتم ميرسه
[3/22، 1:18] . همسرم: حالا ميبينيم ديشب 8/8999 گريهاتم نبود از اين ب بعد ميبينم گريهاتو
1397/05/15 11:52