یبار من نامزد بودم شوهرم اردبیل دانشجو بود خودمدن کرجیم خواهرشوهرم روز اول بهم گفت حواست باشه مامانم وسواسیه پریود اینا شدی اصلا بهش نگو.خلاصه شوهرم اردبیل بود مادرشوهر زنگ زد گفت نهار بیا اینجا رفتم یادم نبود نوار ببرم از شانس لباسام تیره بود شلوارمم لی زخیم پریود شدم مگه مادرشوهرم ولم میکرد برم اخر بهم گفت دوست نداری اینجا باشی هی میگی برگفتم نه رفت حیاط رفتم کل دستمال کاغذی رو برداشتم تا کردم گذاشتم تا غروب
1397/05/15 10:06