خاطرات یک مادر

38 عضو

بلاگ ساخته شد

سلام من ب اینجا اومدم تا احساس و حالاتم رو ذخیره کنم که تجربه هم برای خودم هم مادرای دیگه باشه چون میگن زنها فراموشکارن? وقتی بچه به دنیا اومد یادشون میره چقد سختی کشیدن زود یکی دیگه هم میخوان ? به خاطر همین اینا رو می نویسم که یادم باشه?

1397/10/30 09:50

امروز 9 هفته و 6 روز م هست این ماه سوم خیلی کند پیش میره احتمالا بخاطر سختی های بارداریه که از هفته 6 دیگه شروع شده
تا الان که به نظرم هرچیزی قابل تحمله به جز تهوع که نمی ذاره یه آب خوش از گلوی آدم پایین بره? شب نخوابیدن ها و دسشویی رفتنها که جای خود.
تازه احساس میکنم خیلی حساس و نازک نارنجی شدم یه فیلم میبینم اشکم در میاد بالا میارم اشکم در میاد زود دلم میسوزه واسه همه
وای اینا دیوانه کننده ست اونم واسه آدمی مثل من که خیلی احساساتم رو کنترل میکردم الان دیگه از دستم خارجه ممکنه هر لحظه گریه کنم?

1397/10/30 09:57

به نظر من به یه خانم باردار که حالت تهوع دیوونه ش کرده نباید بگن فلان چیز که میلیت میکشه نخور☹ چون آدم فقط همون چیز رو میل داره بخوره بقیه ش حالشو بهم میزنه حالا اگه اون چیز ضرر هم داشته باشه خب که چی!!! چیکارکنم؟? نخورم تا بدنم یخ کنه فشارم بیوفته سرم لازم بشم بهتره یا اینکه بخورم حالم بهتر شه پاشم کارامو کنم؟شما باشین چیکار میکنین ؟? یعنی سرم ضررش کمتر از چیپس و سیب زمینی سرخ شده ست؟
به نظرم یه مادر خودش حواسش به سلامتی بچه ش هست تازه وقتی آدم میلیش ب چیزی هست حتما نیاز بدنشه خب?

1397/10/30 11:08

امروز 10 هفته و 2 روز ?واسه تهوع م رفتم دکتر اونروز بدجور ترسیدم داشتم ضعف میکردم واسه منی که تا حالا سرم نزدم خیلی ترس داشت که کارم ب بیمارستان بکشه! بالاخره با سیب زمینی سرخ شده خودمو سیر کردم که راهی بیمارستان نشم!
روز بعد رفتم مطب و به دکتر گفتم میشه چیپس بخورم ؟ گفت بخور هرچی دلت کشید فقط تندی و گرمیجات نخور
دکترم هم باحاله خوشم میاد ازش که سخت نمیگیره
گفتم همش چیزای شور میلم میکشه فشارم نره بالا ، فشارم رو گرفت 11 بود گفت خوبه
قرص واسه تهوع بهم داد بعد از سه روز مصرف خداروشکر حالم بهتره ?
بی حالی ها و خواب آلودگی هام کمتر شده و تونستم یکم ب کارای خونه برسم و از خودم راضی بشم ?

1397/11/03 20:54

***تجربه و نتایج تحقیقات من برای کنترل حالت تهوع***
1. گشنه نماندن : اولین بار که بالا آوردم هفته پیش بود که کلی ترسیدم یه ساعتی بود بیدار بودم و منتظر بودم همسرم بیدار شه باهم صبحانه بخوریم مثلا ت وروز تعطیل بود بیشتر کنار هم باشیم ولی گشنه ماندن همانا و بالا آوردن همانا ??
2.صبحا که بیدار میشین یه بشقاب تهیه کنید که هرچی ممکنه میلتون تو بشقاب بچینید دم دست تون باشه: که میتونه شامل میوه ها و آبنبات های زنجبیلی و پسته و بادام و توت خشک لواشک و بسکوییت و لقمه از صبحانه ای که دوست دارین و... باشه به محض اینکه حس کردین تهوع بهتون دست داد یه تیکه بخورین چون این حالت تهوع از ضعف کردن میاد از اونجایی که یه نی نی تو دلمون هست معلوم نیست کی پا میشه غذاها رو میخوره باید همیشه آماده باشیم بهش غذا برسونیم?
تازه من رفتم دکتر تو این یه ماه یک کیلو کم کرده بود از بس بد غذا شدم?
3.بسکوییت همیشه دم دست تون باشه یک نجات دهنده واقعی هست می تونید از بسکوییت مادر و یا ساقه طلایی استفاده کنید ولی سعی کنید وانیل زیاد مصرف نکنید رو پاکت بسکوییت رو بخونید
4.مجبور نیستین چیزایی که حالتون رو بهم میزنه بخورید مطمئنا اگه دقت کنید چیزایی پیدا میکنید که حالتون رو بد نمیکنه مثلا هی میگن ماهی خوبه یکی نیست بگه بابا من نمیتونم بخورم حالم بد میشه ? منم نخوردم این مدت هیچی هم نمیشه این اعتقاد منه جایی ننوشته ? چون اعتقاد دارم بدن به هرچی نیاز داشته باشه خودش دلش میکشه
5. واسه بعضیها مِن الجمله من خوردن غذاهای دارای سبزی باعث میشه تهوع م بیشتر بشه مثل آش یا قرمه سبزی یا پلو میگو یا حتی سبزی خوردنی ? عاشق تربچه بودم زمانی الان نمیتونم لب بزنم ولی با کاهو جورم شاید شما هم اینطور باشید پس به حرف بدنتون گوش کنید و غذاهای دارای سبزی نخورید
6. مصرف قرص دمیترون که باید با تجویز و دستور پزشک باشه
حالا اگه باز چیزی یادم اومد در ادامه مینویسم??

1397/11/03 21:11

7. توت فرنگی نجات دهنده بعدی?? : اون روز همسرم واسم توت فرنگی خرید بعد اینکه خوردم حالت تهوع م برطرف شد شما هم امتحان کنید شاید جواب بده?? دیگه هر وقت تهوع میگرفتم یکی دوتا میخوردم ولی الان تمام شد? بازم باید بگم بخره واسم
میگن نارنگی ??هم خوبه. راستش اوایل نمی تونستم چیزای ترش و ملس بخورم ولی الان نارنگی ملس هم میخورم تاثیر خوبی داره

1397/11/04 15:43

سلام من اومدم دوباره ??
وارد هفته 12 شدم قراره پایان هفته 12 برم ان تی یکم تو فکرش هستم
حالت تهوع م کمی بهتره البته اگه چشمش نزنم ? یکی دو روزه دمیترون نمیخورم ولی کم اشتها شدم و به شدت از غذا بدم میاد هنوز☹
اسم گوشت و ماهی و مرغ میاد?
قدیمی تر ها میگن بچه جون بگیره تهوع مادر برطرف میشه حالا نمیدونم دیگه کی میخواد جون بگیره?
از دکتر که پرسیدم تهوع تا کی هست گفت تا 16 هفته هست پس 5 هفته دیگه مونده?
حالا کاش روند رو ب بهبودی داشته باشم و هی هر روز تهوع م کم و کمتر بشه
بی صبرانه منتظر روز ان تی هستم برم نی نی م رو ببینم و دکتر هم ان شاالله بگه که حالش خوبه ?

1397/11/09 18:38

اینقد که توی نت و این ور و اون ور درباره بخور و نخور دوران بارداری حرف زده میشه درباره حال روحی مادر چیزی گفته نمیشه
من که خیلی حساس و ناز نازی شدم ?
تازه گاهی اوقات از خودم میپرسم آیا میتونم مادر خوبی باشم؟ چند تا کتاب تربیت کودک هم گرفتم که بخونم البته بعد از دوسالگی هست که بچه تربیت میخواد
تمام دغدغه م اینه که یه آدم درست و خوب تربیت کنم یه آدمی که باعث بشه دنیای جای بهتری واسه زندگی باشه
امیدوارم خدا کمک کنه و بتونم از عهده این کار بر بیام
واسه بچه دار شدن خیلی دو دل بودم راستش رو بگم هنوزم دو دلم اما شاکر این لطف خدا هستم
بیشتر بخاطر مسئولیت هاش و اینکه بیشتر اوقات یک کودک با مادر میگذره و اینکه تنهاییم توی این شهر و کسی رو ندارم که یکی دو ساعت بذارم پیشش و واسه خودم باشه زمانم
اما به هرحال هر چیزی راه حلی داره و مطمئنم راه حلش رو پیدا میکنم?

1397/11/09 18:45

سلااااام مامانای گل و ناز ??
خیلی وقته پیام نذاشتم
12 هفته که تمام شد رفتم غربالگری اول که شامل سونو ان تی و یک آزمایش غربالگری هست
از هزینه هاش نگم براتون خوشا بحال اونایی که بیمه تکمیلی و طلایی دارن
سونو شد 148 و آز هم 93
البته هنوز جواب آزمایشم نیومده
و منتظرم بیاد که دو تاشو ببرم پیش دکتر
قشنگ ترین لحظات زمانی بود که داشتم نی نی رو توی مانیتور می دیدم
جلوی من که روی تخت دراز کشیده بودم یه مانیتور بود و از اول تا آخر زمان سونو داشتم می دیدم چطور دست و پاهاشو تکون میده و این پهلو اون پهلو میشه ?
قدیمی تر ها میگن بچه چهار ماهه جون میگیره حالا منظورشون رو نمیدونم ولی این که من دیدم همین 12 هفته ای جون داشت
به دکتر گفتم جنسیت هم مشخصه گفت اگه 12 هفته باشه بهت میگم آخرش گفت دختره ولی من ندیدم که بین پاهاشو نگاه کنه حالا بازم گفتم فعلا نرم خرید بعد آنومالی میرم که مطمئن باشم
آقاهه اینقد بداخلاق بود ترسیدم بپرسم 100 درصدی هست یا احتمالی?

1397/11/25 22:01

مامانای باردار چطورید با "اسمشو نیار"?
من از هفته 6 حالت تهوع م شروع شد و سیر صعودی داشت تا هفته 9 که یک کیلو کم کردم و توی این سه هفته به زور سیب زمینی سرخ کرده سرپا بودم هیچی نمی تونستم بخورم?
بیچاره همسرم هم فک کنم وزن کم کرد بامن میگفت مثل ژاپنی ها شدیم همش سیب زمینی میخوریم?
بعدش رفتم دکتر گفتم دکتر به دادم برس که چندتا قرص داد و کمی خوب بود اوضاع
الان که هفته 14 تمام شد حس میکنم دارم سیر نزولی رو طی میکنم البته حس میکنم ?
یه نکته? اگه ازتون پرسیدن ویارتون بهتر شده هیچوقت نگید بهترم یا خوبم چون این لامصب انگار گوش داره میشنوه دوباره میاد سراغتون?
مثل الان که اومده سراغ من چون دیشب به یکی گفتم بهترم?
بخاطر همین بهش میگم " اسمشو نیار"

1397/11/29 08:31

امروز به افتخار صدمین روز بارداری مجددا بالا آوردم? فک میکردم برم هفته 15 دیگه راحت میشم ? خدایا تاکی قراره این وضع برقرار باشه?
جای توت فرنگی? شدیدا خالیه باید بخرم بخورم خیلی خوبه هم بوش رو دوست دارم هم طعم ش رو هم اینکه حس تهوع رو از بین میبره
عشق من توت فرنگی?????

1397/12/01 11:28

مادر شدن یعنی خداحافظ خواب راحت?

1397/12/03 01:36

وزن اضافی در بدن زن باردار صرف چه میشود؟
•    کودک: 3.6 کیلو گرم
•    جفت: 0.9 تا 1.3 کیلو گرم
•    مایع امنیوتیک: 0.9 تا 1.3 کیلو گرم
•    بافت سینه: 0.9 تا 1.3 کیلو گرم
•    خون: 1.8 کیلو گرم
•    چربی ذخیره شده برای زایمان و شیردهی: 2.2 تا 4 کیلو گرم
•    رحم: 0.9 تا 2.2 کیلو گرم
•    کل وزن اضافی: 11 تا 15.8 کیلو گرم

1397/12/11 01:49

 ?ماه های بارداری

1. یک ماه تمام/ 30 روز: 4 هفته و 2 روز

2.دو ماه تمام/60 روز : 8 هفته و 4 روز

3. سه ماه تمام / 90 روز  : 12 هفته و 6 روز

4. چهار ماه تمام / 120 روز   : 17 هفته و 1 روز

5. پنج ماه تمام / 150 روز : 21 هفته و 3 روز

6.شش ماه تموم / 180 روز :  25 هفته و 5 روز

7. هفت ماه تموم / 210 روز: 30 هفته

8. هشت ماه تموم / 240 روز : 34 هفته و 2 روز

9. نه ماه تموم / 270 روز: 38 هفته و 4 روز
 
چون بارداری 9 ماه و 10 روزه : یعنی 38 هفته و 4 روز + 10 روز = 40 هفته تمام .
 
 
برای زایمان طبیعی :معمولا از 38 هفته منتظر درد های زایمان طبیعی هستیم.
برای سزارین : معمولا اجازه میدن 38 هفته پر بشه وداخل هفته 39 وقت سزارین میدن (مثلا 38 هفته و 1 روز...2 روز ....3روز ...)

1397/12/20 21:33

??*رده‌بندی داروهای بارداری*??  تخمین میزان خطر آسیب رسیدن به جنین، به دلیل مصرف داروهایی است که توسط مادر در دوران بارداری یا شیردهی مورد استفاده قرار گیرد. هر داروی دارای اطلاعات مشخصی است که در برگهٔ اطلاعات محصول، ذکر شده‌است.
سازمان غذا و داروی آمریکا (FDA) دارو هارا در 6 گروه A ,B ،C ,D ،X و N دسته‌بندی کرده‌است که هر طبقه شامل داروهاست که هر کدام ممکن است اثرات متفاوتی را بروی جنین داشته باشد. داروهای گروه A بی‌خطرترین و گروه X پرخطرترین نوع داروهاست.

1397/12/25 16:37

ادامه رده بندی دارو ها در بارداری?

1397/12/25 16:38

گروه A : در این گروه از داروها، مطالعات کافی روی زنان باردار انجام شده‌است و نتایج حاصل از مطالعات بیانگر عدم مشاهدهٔ خطر در سه ماهه اول بارداری بر روی جنین است. به این گروه از دارو، دارهای مجاز در دوران بارداری گویند.

گروه B : در این گروه از داروها، مطالعات بر روی حیوانات باردار نشانگر این بود که دارو خطری بر روی جنین ندارد، اما مطالعات کافی روی زنان باردار برای میزان خطر روی جنین در سه ماهه اول بارداری انجام نشده است.

گروه C : در این گروه از داروها، مطالعات بر روی حیوانات باردار نشانگر این بود که دارو روی جنین اثرات جانبی دارد، اما مطالعات کافی روی انسان‌ها در انجام نشده است. در صورتی که منافغ استفاده از دارو برای زنان باردار از مضرات دارو بیشتر باشد، ممکن است دارو تجویز شود.

گروه D : در این گروه از داروها، مطالعات و نتایج حاصل از آن بیانگر وجود خطر برای جنین انسان است. زمانی که استفاده از دارو برای زنان باردار اجتناب ناپذیر است و خطرات احتمالی پذیرفته شده‌است، پزشک دارو را تجویز می‌کند.

گروه X : این گروه از داروها، بیانگر ایجاد اختلالات، آسیب‌ها و ناهنجاری‌های روی جنین بوده‌است. به دلیل آسیب به جنین و خطر بالای مصرف دارو، مصرف این داروها در دوران بارداری ممنوع است و به آن‌ها داروهایممنوعه در بارداری می گویند.

1397/12/25 16:38

یه معضل بزرگ دیگه ار بین بردن موهای زائد هست قبلانا که شکمم کوچیکتر بود با آینه میشد یه کارایی کرد الان باید از حفظ بزنم?
فک کنم بهتره از همسرم کمک بگیرم ?

1398/04/01 08:45

امروز رفتم بهداشت واکسن کزاز و دیفتری زدم درد داشت ? متفاوت بود با آمپول زدن
اول نمیخواستم بزنم چون میترسیدم واسه بچه ضرر داشته باشه ولی از دکتر پرسیدم گفت بزن مشکلی نداره ولی به نظرم اگه قصد بارداری دارید قبل از اینکه باردار بشید بزنید بهتره
هربار بزنید تا ده سال نیازی نیست بزنید

1398/04/04 22:38

توی سه هفته اخیر افزایش وزنم بیشتر شده یکم نگران شدم توی سه هفته دوکیلو اضافه کردم اگه بخوام افزایش وزنم رو نسبت به قبل بارداری بگم الان که هفت و نیم ماه دارم 7 کیلو اضافه کردم دکتر گفته مراعات کنم ولی خب گشنه م میشه ☹
خواستم امروز بستنی بخورم?? ولی فعلا قیدشو زدم?
تصمیم گرفتم شیرینی مصنوعی رو خیلی کم کنم بیشتر میوه و خرما بخورم البته من بچه کپلی دوست دارما ولی نمیخوام خودم زیاد کپلی بشم?
از بیسکویت و بستنی که بدجور علامت میدن بیا منو بخور فعلا دست کشیدم امیدوارم بتونم به تلاشم ادامه بدم? البته گاهی شربت میخورم
همش چیزای شیرین تو مغزم رژه میرن شاید یه عاملش پایین بودن فشارم باشه همش 10 روی 6 هست ?

1398/04/04 22:45

سلام ?
ماه آخر بارداری میشه گفت سخت ترین ماه هست و روزاش به سختی میگذره مخصوصا اگه خونه نشین باشید و حوصله تون هم سر بره مثل من?
من قبلا عادت داشتم واسه همه چیز روز شماری میکردم حس خوبی بهم میداد اینکه مثلا به آخر هفته نزدیک میشدم و عشقم رو ببینم اینکه آخرین امتحان کی میرسه و....
امّا?
روزشماری واسه زایمان بیشتر آدم رو کلافه میکنه ? به نظرم باید توی این هفته های آخر آدم یه سرگرمی داشته باشه که بهش بچسبه تا روزاش بگذره فک کنم واسه من سریال دیدن خوب باشه اونم از نوع طنزش ولی متاسفانه در دسترس ندارم ?
واسه منی که ماه آخری اومدم خونه بابام که تویه شهر دیگه س و دور از همسرم هستم هم واسم سخت تر میگذره یه حس وابستگی خاصی به خونه خودم و همسرم دارم احساس راحتی خاصی که جای دیگه نیست دیشب خیلی دلم میخواست توی خونه خودم باشم و کنار همسرم و سکوت باشه ولی تصور اینکه نمیشد اذیتم میکرد چون دیروز واقعا روز سختی داشتم آخریش که باعث شد بغضم بگیره و بزنم زیر گریه رو واستون میگم گرچه شاید یه روزی واسم بی معنی باشه دلیل این ناراحتی ها ولی این روزای آخری خیلی حساس شدم
???????
دیشب نوبت دکتر داشتم مطب دکترم معمولا شلوغه چون تنها متخصص این شهر هست کلی منتظر موندم تا نوبتم شدم این هفته های آخر یه چیز مشکل دیگه هم که داره اینه که هر هفته باید بری مطب چک بشی آدم احساس بیمار بودن بهش دست میده
نوبتم شد و رفتم رو ترازو توی این هفته 2 کیلو اضافه کردم که به نظر دکتر طبیعی نبود البته ناگفته نماند این چند روزه بدجور دارم پرخوری میکنم و دست خودمم نیست نمیدونم چرا نمیتونم جلوی خودمو بگیرم بازم اومدم پیش مامانم و بخور و بخواب و اضافه وزن و ... ولی این دفعه دیگه دکتر بیخیال نشد و آزمایش دفع پروتئین 24 ساعته واسم نوشت یه سونو هم نوشت که دیگه ان شاالله فک کنم آخرین سونوی بارداریم باشه
خلاصه رفتم ازمایش بدم گفتن یه آزمایش الان میدی یکی هم از فردا صبح شروع میشه تااااا پس فردا که یه دبه دادن گفتن هر وقت رفتی دسشویی توی این می ریزی و آخرسر میاری
حالا من رفتم که آزمایش شب رو بدم میرم توی سرویس بهداشتی اول اینکه در سرویس قفل نداره بعدش منم با مانتو و شلوار توالت فرنگی هم که نمیشه روی هر توالت فرنگی ای نشست پس بیخیالش از معمولی استفاده کردم معمولی هم از این مدلا که شیب داره جای پاهاش نمیدونم آخه این دیگه چه سبک سنگ دسشویی ساختنه مثلا خواستن تنوع بدن به سنگهای دسشویی ایرانی ...? خاک بر سرشون با این خلاقیتشون? منم با شکم بزرگ?
اول نشستم دیدم دستم نمیرسه ظرف نمونه رو بگیرم به

1398/05/08 11:20

شکمم هم خیلی داره فشار میاد یه دقیقه بعد پاشدم مانتو و شال رو درآوردم واویزون کردم خیس عرق شدم از گرما ?
دوباره نشستم با شلوار خیلی سختم بود کاش شلوارم در میاوردم ولی واقعا مقدور نبود اونوقت کشیده میشد کف دسشویی و کثیف میشد به شکمم خیلی فشار اومد چون همزمان شلوار پام بود ظرف نمونه رو هم بادست گرفته بودم زیرم و سنگ توالت لعنتی هم شیب به سمت پایین داشت از همینجا اعلام میکنم اونی که چنین طرحی واسه سنگ توالت زدی بووووووووووق ?
همش به دخترم می گفتم مامان ببخشید بهت فشار میاد الان تمام میشه ولی با اینکه دسشویی داشتم نمی اومد ?
خلاصه بعد از 5 دقیقه دسشویی اومد و من ظرف نمونه در دست خوشحال بودم که راحت شدم و میخواستم در ظرف و ببندم و پاشم که.... همون لحظه یکی اومد در دسشویی رو زد و توی اون وضعیت خیس عرق شده تا خواستم فک کنم الان باید چی بگم در دسشویی رو باز کرد منم ظرف نمونه توی دستی بود که سمت در دسشویی بود با آرنج در دسشویی رو نگه داشتم و نصف نمونه ریخت رو شلوارم ? تا بحال به این حد از فلاکت نرسیده بودم ?? چقد بدم اومد از اون وضعم !!!! باز خوبه که همشو نریخت ? آخه بگو لامصب خب در دسشویی بسته س حتما یکی توشه یا حداقل شک داری آروم بازش کن نه که یهو بازش کنی ?
اومدم خونه زدم زیر گریه مامانم نگران اومد گفت چی شده چی شده چرا گریه میکنی گفتم هیچی خسته شدم از وضعیتم دوست دارم برم خونمون هرچی خواست آرومم کنه آروم نمی شدم و همش گریه میکردم? گفتم میرم دوش بگیرم
همیشه دوش گرفتن حالمو بهتر میکنه رفتم دوش گرفتم و زیر دوش گریه کردم تا آروم شدم اومدم بیرون و بعدشم رفتم بیمارستان و آمپول م رو زدم آخر شب هم زنگ زدم به همسرم از صدام فهمید چیزی ناراحتم کرده و آرومم کرد و بهتر شدم و تونستم شب راحت بخوابم?
شاید خنده دار به نظر بیاد که چنین چیزی کسی رو ناراحت کنه اما واسه من اتفاقایی که باعث بشه و نشون بده آدم ناتوانی هستم سخت و دردناکه و این حس ناتوانی از اوایل بارداری تا الان به شکل های مختلف سراغم اومده
از امروز شروع کردم به پر کردن دبه که اونم معضلات خودش رو داره ولی من به مزایاش فک میکنم اینکه توی خونه راحت نمونه میگیرم دامن میپوشم حتی اگه روی توالت معمولی بشینم سختیش کمتر آزمایشگاه هست
??????

1398/05/08 11:20

روزای آخر خیلی دیر میگذره ??

1398/05/11 22:41

امروز بعد دوهفته یه حمام خوبی رفتم که به دلم نشست?
البته کامل نه ها ولی بهتر از قبلی ها بود کاش یکی بود حمام میداد منو ?
برای حمام رفتن? مخصوصا اگه میخوایین اساسی باشه حتما یه چهارپایه واسه نشستن بردارید ولی من از توالت فرنگی? استفاده میکنم به نظرم بهتر از 4 پایه ست هم زیرش خالیه هم بلندی ش طوریه که پاهام اذیت نمیشه و اینکه به اکثر جاهای بدن دسترسی دارم خصوصا پاها که سخته ایستاده بشورمشون گرچه بازم دستم به بعضی جاها نمیرسه ولی خستگی بعد از حمام خیلی کمتره وقتی نشسته حمام میکنم ?
?اگه هم وان دارید که خوشبحالتون ما نداریم خیلی باحاله وان ?

1398/05/13 14:30