♥️?♥️?
?♥️?
♥️?
?
#پارت_1
#رئیس_جذاب_من ♨️
کنار خیابون ایستاده بودم از شدت استرس ناخونام رو میجویدم
ساعت دوازده شب بود و خیابون خلوت کمتر ماشینی رد میشد با مانتو کوتاهی که تنم بود و آرایش غلیظ و جلف روی صورتم هر کسی رد میشد قطعا فکر میکرد یه دختر خرابم!
لعنت بهت پریا که من و مجبور کردی این وقت شب به اون مهمونی لعنتی برم تا پول عمل مادرم جور بشه و خواهر و برادر گرسنه ام رو سیر کنم اما نتونستم از نجابت و دخترانگیم و بگذرم ...
با ایستادن ماشین مدل بالای مشکی رنگی کنار پام که حتی اسمش رو نمیدونستم سرم و بلند کردم که شیشه ماشین پایین اومد و صدای سرد و خشدار مردونه ای بلند شد:
_سوار شو ...
با تعجب نگاهی به اطراف انداختم وقتی مطمئن شدم کسی جز من نیست ابرویی بالا انداختم و دست به سینه شدم طلبکار گفتم:
_با منی؟!
با صدای خماری گفت:
_آره
با شنیدن حرفش داغ کردم و داد زدم:
_گمشو مرتیکه ی مست فکر کردی من از اون دخترای خراب خیابونیم که میگی بیا بالا مگه خودت ناموس نداری مرتیکه اگه مردی بیا پایین حسابت و برسم!
با باز شدن در ماشین رسما فاتحه ام رو خوندم عجب غلطی کردم گفتم بیا پایین
با دیدن پسر جذاب و خوشتیپ روبروم که چهره ی مردونه و جذابی داشت هیکل ورزشکاری قد بلند و صورت زیبا و خشنی ک تو نگاه اول جذبش میشدی برای یه لحظه ماتم برد
با دیدنش که تلو تلو خوران به سمتم میومد فهمیدم خیلی مست دعوا و بحث با آدم مست هم که فقط به ضرر خودم بود تا اومدم فلنگ رو ببندم دستم و گرفت و.....
♥️
?♥️
1399/08/28 15:36