پاسخ به
?♥️?♥️ ♥️?♥️ ?♥️ ♥️ #پارت_14 #رئیس_جذاب_من با ایستادن ماشین چشمهام رو باز کردم و با صدای گرفته ن...
?♥️?♥️
♥️?♥️
?♥️
♥️
#پارت_15
#رئیس_جذاب_من
چند ساعت گذشته بود و آریا هنوز نیومده بود منم داخل سالن نشسته بود وتا میتونستم داشتم میخوردم و اطراف رو دید میزدم عجب خونه ای داشتن خدایی!خونه نبود که قصری بود برای خودش
_این دختره کیه؟!
با شنیدن صدای محکم زنونه ای سرم و چرخوندم به سمتش یه زن تقریبا چهل ساله که بهش میخورد باشه کت دامن شیکی پوشیده بود با آرایش ملایمی روی صورتش که خیلی زیبا شده بود برای چند دقیقه محو صورتش شده بودم که صدای کوکب خانوم اومد
_دخترم خانوم با شما هستن!!!
بلند شدم روبروش ایستادم نگاهم و به چشم های آرایش کرده اش دوختم و گفتم
_سلام من منشی آقا آریا هستم
نگاهی به سر تا پام انداخت و بدون اینکه جوابم رو بده رو به کوکب گفت
_بهش بگو کنار در منتظر وایسته تا آریا بیاد نه اینجا بشینه و مشغول خوردن باشه فهمیدی؟!
کوکب با ترس گفت
_چشم خانوم
با چشمهای گرد شده بهش خیره شده بودم اصلا من و آدم حساب کرد جوری گفت بلند بشه و منتظر بمونه انگار من کلفت یا گدام
از شدت عصبانیت خون داشت خونم و میخورد با خشم خم شدم و کیفم رو از روی مبل چنگ زدم و به سمت بیرون حرکت کردم حتی یه لحظه دیگه هم نمیخواستم داخل این خونه بمونم
شعور برخورد با مهمون رو که نداشتن هیچ جوری رفتار میکردند انگار بقیه برده اشون هستند پولدار های نچسپ از خودراضی
_کجا ؟!
با شنیدن صدای بم و سرد آریا ک از پشت سرم بلند شد ایستادم بدون اینکه به سمتش برگردم با حرص داد زدم
_قبرستون
و هنوز قدم دومم رو برنداشته بودم که دستی بازوم رو گرفت و محکم فشار داد جوری ک صدای آخم بلند شد و اشک داخل چشمهام جمع شد
من و به سمت خودش چرخوند که چشمهای اشکیم رو بهش دوختم و با درد گفتم
_داری چیکار میکنی وحشی!!!!
نگاهش رو روی صورتم چرخوند نگاهش سر خورد روی لبهام که فکر کردم الان بازم مثل قبل خم میشه و میبوسمت اما برعکس تصورم
بازوم رو ول کرد چون توقع اینکار رو ازش نداشتم
پرت شدم روی زمین و رسما به گریه افتادم که صدای سرد و یخ زده اش بلند شد
_دفعه آخرت باشه این شکلی با من حرف میزنی فهمیدی دفعه ی دیگه این شکلی باهات حرف نمیزنم
و بدون توجه به من ک روی زمین افتاده بودم و از شدت درد دستم و حقارت داشتم گریه میکردم حرکت کرد و با سنگدلی گفت
_بریم
به سختی از روی زمین بلند شدم و اشکهام و پاک کردم و خواستم دنبالش حرکت کنم که نگاهم به همون خانوم افتاد که داشت سرد و بیتفاوت بهم نگاه میکرد
نگاهم و ازش گرفتم و دنبال آریا حرکت کردم
♥️
?♥️
#حرف_دلم
1399/08/30 20:55