میده .چطور میخوایی ناموس مردمو عروس یکی دیگه کنی.
«پدر»کدام ناموس .اگر خیلی سرشان از ناموس باز میشود.الان باید صنم سر خونه زندگیش میبود.نه اینجا...معلوم نیست پسره کجا هست ....از اولشم کارم اشتباه بود.که به سرباز جماعت زن دادم.
«مادر»حالا تو هرس نخور .میاد پسره.دست زنشو میگیره و میبره.سرخونه زندگیش.
.
نه جرعت دارم جواب پدر را بدهم نه جرعت دارم برخیزمو به سوی اتاق بروم .بعد در را محکم بکوبم تا که بفهمند من راضی به حرف های پدر نیستم.
فقط نشسته ام و مانند بزدل ها به دهان پدر نگاه میکنم که چه آسان دارد با سرنوشتم بازی کلمات میکند.....
پارت13?
غمگین تریــن دَرد.
.................
مادر سالار با ناراحتی به سمت خانه می آید.
من تا ته همه چیز را میخوانم.
جواب سلامم را با دلخوری میدهد.
(خب گناه من چیست..؟)
از همان خارج از خانه مادر را صدا میکند.
مادر هم با دست های پر خمیرش از خانه خارج میشود.
«مادر س»دست شما درد نکنه زهره خانم این حرفای مشهدی ..یعنی چی؟؟؟اینه رسم وصلت کردن.
مادر درمانده میگوید.
«مادر»چیز خاصی نیست .نگران نباشین.پدرِدلش شور زندگی دخترشو میزنه وگرنه حرفاش الکیه!
«مادرس»چه الکی زن حسابی ..برداشته به سهراب میگه اگه برادرت تا چند ماه دیگه نیاد.دخترمو عروس میکنم...بگو زهره خانم اگه خرج عروسم روتون سنگینی میکنه من ببرمش تا سالارم بیاد...
حرفش هم خوشحالم میکند هم .....
مادر به پشت دست میکوبدو لب به دندان میگیرد.
«مادر»کدوم اولاد خونه پدرش اضافه و سنگینی کرده که صنم دومیش باشه.مشهدی هم اگه حرفی میگه ..نگران حرف هایی که تو دهن مردم ده میچرخه ...
«مادرس»خلاصه من همین الان میگم برداشت حرف زور نکنین...ولی صنم باید بشینه به پای پسرم برمیگرده..شده صد سال باید بشینه.
پدر پالان الاغ را بر میدارد.
و با صدای عصبانی میگوید.
«پدر»صنم صبر کنه من صبر نمیکنم.دخترم هنوز خونه پدرشه.ندادم برینش که داری تصمیم میگیری واسش.اونم پیش پیش....هنوز میگم بدون رو دربایسی اگه سالار تا چندماه دیگه اومد اومد نیومد صنم عروس میشه.
مادر سالار آماده به جنگ به سمت پدر میرود.
«مادرس»مشهدی حرف زور نگوو...صنم خونه ی شما امانته .دخترت عقد پسر منه .میاد سالار میاد.دست زنشو میگیره و میبره.
«پدر»چه زنی.چه کشکی ؟یه صیغه بوده و تموم .منکه حرفی ندارم بیاد نامزدشو ببره .ولی فقط چند ماه فرصت داره .
............
دختر که باشی همین است..باید گوشه ای بایستی نظاره گر باشی.ببینی بقیه چه آشی برایت میپزند..دختر که باشی آش را که به خوردت دادند .بعد لباسی که خودشان بریدن دوختند را هم تنت
1400/06/17 07:53