پاسخ به #عاشق_خدات_شو خلاصهی درس سوم کی میتونه بگه من برای خدا میمیرم؟ یه نکتۀ خیلی مهم، توی رابطۀ ما با ...
من امروز تو اشپزخونه پام با یه تیکه شیشه برید همزمان داشتم ماکارونی صاف میکردم دخترم داشت گریه میکرد بی دلیل واقعا نفهمیدم چرا گریه افتاد همیشه ساکت تو اشپزخونه
اومدم سریع پامو چسب بزنم که دخترمو اروم کنم چسب کنده شد فرش و سرامیک نجس شد پلاستیک پام کردم اومدم بیرون نشستم تا همسرم بیاد بعد برم بقیه کارا بکنم،حالا اینا رو گفتم برسم به اینجا که گفتم کی میخواد اشپزخونه بشوره؟؟???،شب که دخترمو خوابوندم رفتم تو اشپزخونه گفتم
«بخاطر رضای خدا میشورم»
الان تموم شد 2بارم دخترم وسطش پاشد شیر خورد با همه اینا
«واقعا احساس نشاط میکنم»
مثل دفعه های قبلم خسته نشدم خیلی هم زودتر تموم شد بنظرم خدا به وقتم برکت داد.
1398/08/22 01:37